دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.
دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.

دولت مأمد بال قئزئل طلایه دار رئالیسم (قرون XIX-XX):


دولت محمد بال قزل

تورنتو – دکتر خانگلدی اونق – ابتدا قبل از هر چیز  لازم می دانم اینجانب از دست اندرکاران این همایش از اساتید و جمعیّت های دخیل به ویژه از جمعیّت فرهنگی و هنری چاوش صحرا که در برگزاری این جمع ادبی زحمت می کشند، بسیار ممنونم که این فرصت را برایم مغتنم شمردند که ضمن یادآوری از ادبیات اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و اشاره به سیر تاریخی آن، با اساتید عالیقدرمان نیز آشناتر گردیم، نهایت قدردانی خودرا می نمایم. و مایه بسی سعادت است برای من در این دوران از استاد سخن، شاعر و آخرین «اوزان باغشی» دولت مأمد بال قئزئل را که اینجانب در پایان نامه خود[1] (۱۹۹۵) نیز اشاره ای به بیوگرافی وی نموده بودم، یاد کنیم. و از پیشگامان نادر شعر، ادب و هنر ترکمن در دوره گذار از قرن نوزدهم به بیستم که حیات پرافتخاری داشته اند، تقدیر نمائیم. لذا؛

تورنتو – دکتر خانگلدی اونق: ابتدا قبل از هر چیز  لازم می دانم اینجانب از دست اندرکاران این همایش از اساتید و جمعیّت های دخیل به ویژه از جمعیّت فرهنگی و هنری چاوش صحرا که در برگزاری این جمع ادبی زحمت می کشند، بسیار ممنونم که این فرصت را برایم مغتنم شمردند که ضمن یادآوری از ادبیات اواخر قرن نوزدهم و اوایل قرن بیستم و اشاره به سیر تاریخی آن، با اساتید عالیقدرمان نیز آشناتر گردیم، نهایت قدردانی خودرا می نمایم. و مایه بسی سعادت است برای من در این دوران از استاد سخن، شاعر و آخرین «اوزان باغشی» دولت مأمد بال قئزئل را که اینجانب در پایان نامه خود[1] (۱۹۹۵) نیز اشاره ای به بیوگرافی وی نموده بودم، یاد کنیم. و از پیشگامان نادر شعر، ادب و هنر ترکمن در دوره گذار از قرن نوزدهم به بیستم که حیات پرافتخاری داشته اند، تقدیر نمائیم. لذا؛

چنانچه در همایش اخیری که به شأن عارف عالیقدر استاد احمد سارلی برگزار شده بود، اشاره نموده بودیم و در اینجا نیز مروری کوتاه به آن تعداد از شاعرانمان را که فیمابین قرون نوزدهم و بیستم حیات نموده اند، داشته باشیم که یکی از برجسته ترین آن ها شاعر و حلیفه باغشی، استاد سخن دولت مأمد بال قئزئل است. اصولاً این گروه از اساتید حیات خود را در یک شرایط یکسان و پر غیل و غال یورش های همه جانبه از چهار جوانب سرزمین ترکمن زیست سیاسی، اجتماعی و اقتصادی خودرا با طی این حوادث تاریخی سپری نموده اند. در کرنولوژی بیان اسامی موجود، با اشاره به سنه دوره حیات وی که در سال های (۱۸۵۲-۱۹۱۲)، بوده است، به معرفی و آثار وی می پردازیم. آن طور که معلوم می گردد، ایّام جوانی وی مقارن بود با جنگ گؤکدپه که وی در آن دوره ۲۹ ساله بوده است آخرین جنگ سرنوشت ساز روسیّه در ترکمنستان در سال ۱۸۸۱/م.، اتّفاق افتاده است که پس از آن ترکمنستان را به زور تابع روسیّه می گردانند. پس وی نیز شاهد اوج فلاکت های خلق خویش در دوره خود با این حوادث دست و پنجه نرم می کرده است. اواخر دهه های عمر وی مقارن با تحولات جدید از جانب شمال (کشور بزرگ روسیّه). چه قبل از آن سنه چه بعداز آن سنه، با حوادث نکبت باری که از چهار طرف خیوه، بخارا، ایران و روسیّه بر روی مردم محروم ترکمن تحمیل می شده است، روبرو بوده اند. این حوادث قطعا در ایده های ادبی وی در فرم های هنری اجتماعی بصورت قطعات شعر درآمده است.  «چنانچه تاریخ ادبیّات ترکمن را تا اواخر قرن هیجدهم دوره کلاسیک ادبیات خلق ترکمن بنامیم، فیمابین دو قرن هیجدهم و نوزدهم، فیگورهای جدیدی با ایده های نو پا به عرصه تاریخ توأم با ادبیّات می گذارند. و این امر به عنوان معلول جامعه همان ایّام خویش دارای اهمیّت و نگرش عمیق است. در آثار این فرهیختگان به مضامینی از قبیل آرمان استقلال، بیزاری از ظلم و ستم فئودال های تفنگدار، عدالت پرستی، وطنپرستی، پیکارجوئی، مقاومت، عشقی – لیریکی و انسانیت، شجاعت و مردانگی، کلاً موضوعات و مفاهیم با مضامین سیاسی و اجتماعی در آن ها بفور دیده می شود، مواجهه می شویم. بسته به شرایط فرهنگی ایّام خود بخشی از این آثار بصورت دستنوشته باقیمانده و بخشی از آن هم سینه به سینه در بین مردم نقل و سپس به کتابت در می آمده است.

چنانچه با یک سیر اجمالی، تاریخ ادبیّات این دوره را تجسّم کنیم، میراث های روحی، معنوی و فرهنگی ترکمن تا سال های ۱۹۲۰- ۱۹۴۰ در یک میزان خاص خود پیشرفت نموده است.[2] حتی آکادمیک ترکمنستان پروفسور مراد آنانفس اف در مورد این دوره چنین نوشت: «به راستی هم می توان به آن اوضاع و احوال، دوره رشد و شکوفائی ادبیّات کلاسیک ترکمن یعنی «فصل طلائی» یا «کسب فرصتهای طلائی شکوفائی ادبیّات کلاسیک ترکمن» بنامیم، به بیراهه نرفتیم!»[3]

یکی از دلایل تنوع این ادبیّات تأثیر زیست محیطی دو جانبه تمامیّت ارضی جغرفیائی ترکمن ها، به علاوه بهره مند بودن از علم دانش مراکز علمی اهل سنت همچون مدارس عالی خیوه و بخارا بوده است. بر این اساس که هر شاعری بخشی از زندگی و حیات خودرا در سوی جنوب ترکمنستان (ترکمنصحرای کنونی) یعنی در اترک – گرگان در شهرهای کوٚمیش دپه، خوجه نفس، تنگلی، گرکز، کرند، داشلی برون، بأش یووسغا، آق قالا، قارقی و امچالی و … طی کرده باشد، بخشی از حیاتشان را در دوره قبل از استحکام مرزها در جانب شمال ترکمنصحرا (جمهوری ترکمنستان امروز)، در شهرهایی از قبیل؛ آخال، داش اوغوز، خیوه، بالقان، شاقدم، چلکن، اسنقلی (حسنقلی)، قئزئل اترک، غازانجئق، قئزئل آربات، سپری نموده است. ذیلاً نام های شخصیّت های این دوره را بر می شماریم. از جمله:

یاغشی مأمد خان یمود اوغلی (۱۸۰۰- ۱۸۴۵)[4]، …، آلله قلی صایاتلی– بنده قلی (۱۸۱۳-۱۹۰۱) (اصالتاً از کومیش دپه است.)، آلله قلی یئلقای، آلله بردی شاعیر، آمان شاعیر (قئزئل آربات و قارابوغاز ثبت لرینده یاشاپ دئر.)، آمان نیاز، آنامنگلی شاعیر، محمد قوربان شاعیر، آناملا شاعیر، آشئرمأمد شاعیر، عاشئق چانگلی از قارغی – اومچالی (۱۸۲۳-۱۸۸۹-۹۸)، احمد آخونداف – گوٚرگنلی از کوٚمیش دپه (۱۹۰۹-۱۹۴۳(، بابانیاز، بایرام شاعیر (۱۸۷۱-۱۹۴۸)، بایری قاری (۱۸۹۱-۱۹۳۸)، بگ ناظار، بنده علی، قوربان شاعیر (۱۸۹۰-۱۹۱۷)، غلام شاعیر (۱۸۳۱-۱۹۱۱)، دؤولت مأمد بال قئزئل از بأشیوسغا «پنج پیکر» (۱۸۵۲-۱۹۱۲)، دوردی شاعیر (۱۸۱۴-۱۹۱۵)، مأمدشاعیر و مرد شاعیر (۱۸۶۸-۱۹۲۸) هر دو از خوجه نفس و کومیش دپه، ولی شاعیر، کؤچک شاعیر، قاسئم (۱۸۸۱-۱۹۲۰)، نور گؤکی، نوری شاعیر (۱۸۲۷-۱۹۰۳(، آرازمنگلی (در نیمه دوّم فرن XVIII در قارری قالا سکونت اختیار می کند!)، علاوه بر این ها، صاحئپ جمال شاعیر (۱۸۴۳-۱۹۰۰)، تکه شاعیر (۱۸۷۴- ۱۹۵۸)، پیرمأمد (۱۸۵۵-۱۹۰۰)، خوجالی ملا (۱۸۶۰-۱۹۱۷)، چاری مأمد (۱۸۶۲-۱۹۱۸)، یاغمئر صوفی، آمان مأمد، و بقیّه همه فیمابین دو قرن در تمامی میزان های سیاسی – اجتماعی در تمامیّت میدانهای سرزمین ترکمن اعم از ترکمنستان در شمال و ترکمنصحرا (اترک – گوٚرگن) در جنوب، شخصیّت های مشترکی هستند که تاریخ و ادبیات ما را به میراث باقی گذاشته اند.[5] بعداز این دوره تحت تأثیر روند حوادث و رخدادها و تحولات جهانی و ژئوپلیتیکی، با تقسیم و با سرکوب های پی در پی این خلق در تاریخ، در ادبیّات ترکمن انشقاق ایجاد می شود. در این دوره، در سوی جنوبی مرز ترکمن با یک دوره رکود ایستائی ادبی مواجهه می شویم.»[6]

یکی از شعرائی که قبل از این رکود با خلاقیّت های خویش به ادبیّات ایّام خود تأثیر بالقوّه ای گذاشته است دولت مأمد بال قئزئل می باشد که فیمابین سال های۱۸۵۲/م.، تا سال ۱۹۱۲/م.، حیات داشته اند.

وی در روستائی که در کنار مسیر رودخانه کهنه گرگان که به «کؤنه گرگن» معرف است و یکی از روستاهای تابع شهرستان ترکمن امروزی محسوب می شود، حیات داشته است. قبور وی نیز در همان، نزدیکی باشیوسغا در آرامگاهی که در جوار بقعه بهاوالّدین آتا قرار دارد، بیادگار مانده است. «دؤولت مأمد» نام حقیقی شاعر و «بال قئزئل» لقب وی است. این لقب به دلیل وابستگی نسبی وی به تیره «قزل» توماچ های یموت، چنین لقبی را برگزیده.

F_Shajare_Oguz_Han_06
رسم توضیحی 6. شاخه های شجره نامه از «یارعالی» تا «اونق» و «ایری»

شجره یموت ها از شاخه یارعلی (یار آلی)

مجموعه اشعار بال قئزئل برای اوّلین بار در سال ۱۹۲۸/م.، در پایتخت جمهوری ترکمنستان – شهر عشق آباد با الفبای عربی – ترکمنی با عنوان اشعار «دولت مأمد» منتشر می گردد. زمانی که این کتاب بعداز چاپ منتشر شده بود، آن را اشتباهاً به جای اشعار «دولت مأمد آزادی» والد مختومقلی، به جمعیّت خوانندگان ارائه گردیده بود.

شاعر ایّام جوانی خود را در قصبه ها و روستاهایی که در مسیر رودهای اترک و گرگان همچون خوجه نفس، بأشیوسغا، کوٚمیش دئپه، حسنقلی و قئزیل اترک سپری نموده است وی با کارهای دهقانی و دامداری مشغول بوده است. در جوار این فعالیّت های معیشتی با مهارت های هنری و ادبی نیز مشغول می شده است. وی علاوه بر سرایش و پرداختن به شعر و شاعری در خوانندگی باغشی گری نیز مهارتی خاص داشته است و در این رشته نیز به شهرت رسیده بود. بیشتر اشعار آواز و آهنگ های رپرتوار وی از سروده های خویش بوده است.

بال قئزئل اشعار خود را از طریق دوستان باغشی و نوازنده خود به سمع اهالی شنوندگان و مردم می رسانده است. در این ردیف از باغشی ها می توان از پیشکسوتان سبک باغشی گری «یموت – گؤکلنگ» از کومیش دئپه وجان کر باغشی، دوردی خوجا باغشی و عبدی باغشی، مأمدنفس بردی اوغلی از حسنقلی، بیچمه کؤر باغشی و .. را یاد کرد.

نام عائله دولت مأمد بال قئزئل «آق منگلی» بوده، از وی 2 فرزند پسر به نام های نیاز محمد و اوز محمد به یادگار می ماند. آن ها نیز هر کدام به نوبه خود دوتارنواز و قیچاق نواز ماهری در سبک باغشی گری و دوتارنوازی «سبک یموت – گؤکلنگ» شده بودند و موجب گسترش و ترویچ این سبک از راه و روش نوازندگی، در بین اهالی ترکمنستان جنوب و جنوب غربی شدند.

دولت مأمد بال قئزئل به عنوان نویسنده بیش از ۶۰ شعر از اشعار پر مغز ادبی، آن ها را بر پایه موضوعاتی عمدتاً در مضامین «عشقی – لیریکی» سروده است. در سروده های وی به موضوعاتی از قبیل سیاسی – اجتماعی پرداخته شده باشد، کم و بیش وجود دارد. با این حال، وی از نابرابری های موجود در جامعه ایّام خود با آه و ناله یاد می کند.

وی با اظهار:

  آق مایا پانی دوٚنیأده،

کیمینگ یوٚکی دنگ گلر؟[7]

ترجمه:

در اشتر این دنیای فانی،

بار چه کسی برابر آید؟

– می سراید. در این مضامین از اشعار وی در مفهوم عاریه ای آن به این درک اشاره دارد که «در این دنیای فانی بار هیچ کسی با هم برابر نیست، با این حال این دنیا زیر و رو یا «کُن فیِکون[8]» نمی شود.» – با این بیان وی سعی دارد، اوضاع و احوال جامعه ایّام خود را بدرستی بیان کند. این گونه از اشعار شاعر آثاری هستند که ضمن نمایان ساختن تصویر کلّی خلاقیّت وی، در فرم موضوعات عشقی – لیریکی پرداخته شده است. شاعر در این نوع از اشعار خود به حوادث و رویدادهای ناهنجار ایّام خود عمیقاً پرداخته  و اوضاع و احوال خود را به ویژه مصوّر می سازد. وی در اشعار خود به زنان و دختران به عنوان «لطافت زندگانی» می نگرد. این امر نگاه بی نهایت رمانتیک وی را به زیبائی های طبیعت ایّام خود می رساند و در این مایه ها شعر سروده است. در این گونه از اشعار تفکرات رمانتیک به  شکل آبجکتیو و به صورت واقعی بیان می شود و احساسات قهرمان در آن فرم و تیپ منحصر به خود را شکل می دهد. این اوضاع و احوال تنها مربوط به زندگانی و حیات شخصی دولت مأمد نبوده بلکه گستره آن مربوط به طبقه محروم همه جامعه را بلاخص در این اشعار واضح تفهیم می شود؛

«وامق – عذرا» دییرلر، دوٚنیأدن اؤتدی،

«عزیز – عزیز» دییپ، کؤنگلیم غام توتدی،

شیخ گلزار بیزی زندانا آتدی،

یئغلاپ، دؤولت مأمد آیرئلمادی می؟ [9]

ترجمه:

«وامق و عذرا» گویند از دنیا برفت،

«عزیز – عزیز» گویان، دلم بگرفت،

شیخ گلزار ما را به زندان افکند،

دولت مأمد گریان زفانی نرفت!؟

در این شعر تفکّر و احساسات به شکل آبستریزه شده و چکیده وار نه، بلکه اجزاء و دتال هائی که به کمک مقایسه با شخصیّت های تاریخی، به تشریح اوضاع و احوالات روحی – معنوی و فرهنگی ایّام خود اشاره دارد و آن در نظر خواننده مصّور می گردد.

بر خلاف برخی از آثار عشقی – لیریکی شاعران، قهرمان لیریک بال قئزئل در شرایط عدم وصال به عشق خود، به آستانه اولاد و اولیاء ها، و به چهاریاران بست نشسته اند و تماماً به ترک دنیوی نیافتاده اند. و به خود امید می داده اند. شاعر در شعر «گؤونیم سنی /دلم! تورا/»:

دألی گؤونیم، ملول بولما،

شاد ادر من، گؤونیم سنی،

ملول ناماردئنگ ایشی دیر،

خوش ادر من گؤونیم سنی.[10]

ترجمه:

کوُون دیوانه، ملول نشو،

شاد می کنم دلم تورا!

ملول شدن نامردی بُوَد،

خوش می کنم دلم تورا!

می سراید و به این فرآیند اشاره دارد، وی با سرایش این ابیات نگرش به آینده را با امید و آرزو و با روحیّه قوی دنبال می کند. به این ترتیب با این ادراک و ابیات امیدواری در دل و روح معنوی – مدنی مردم تأثیر بالقوّه ای گذاشته است.

آن طور که از آثار شاعر معلوم می گردد، می توان در آن رشد واقعیّتگرائی را در حد مشخّصی از دوران خود مشاهده و حس نمود. چنین برداشت را در شعر «بی بی» می توان بوضوح دید، تأئید می گردد.

کؤللرینگ صوناسی، باغلارئنگ بیلبیلی،

کیرپیگی تیر، غاشی یایدئر بی بی نینگ.

قاددی زیبا، یوٚزی نوردان دؤکیلن،

گؤرسنگ جمالئنی، آی دئر بی بی نینگ.

دییر دؤولت مأمد، باردئم اؤیینه،

خایران غالدئم قاماتئنا – بویونا،

ماغتئم – شیروان دییرلرآصلی سؤیینه،

قئلغان ایشی جای – با – جای دئر بی بی نینگ.[11]

ترجمه:

بلبل باغچه هایی، زیبای برکه،

مژگانش تیر، ابرو کمان است بی بی،

زیبا قدّی با چهره نورفشان،

بینی که جمالش چو ماه است بی بی.

دولت مأمد گوید، رفتم به درگاه،

به تعجّب وا ماندم به قدّ و به جاه،

مختوم و شیروان اصل سؤینخان،

کار و بارش چو با نظم است این بی بی.

در این اشعار شخصیّت های انسانی به کمک تعاریفی که از یک شخص مشخّص یعنی «عروسی به نام بی بی» سمبولیک بیان می گردد. در اینجا آن شخصیّت های فناتیک و خیالی که با مفاهیم «حور» و «پری» در ارتباط است و در ذهن عامه به صورت افسانه متصوّر است، نبوده، بلکه آن در واقعیّت امر به شخص مشخصی که وجود ماهوی داشته است، دخالت می کند و این امر مایه رئالیسم دوره خود را به خوبِی بیان می دارد. وی شخصیّت مورد نظر خود را با توصیفاتی در جهات؛ «آلچاق گؤوینلی /دلگشا بودن کوُون و خاطر/، «آچئقلئغی /خوش قلبی/»، «آدامکأرچیلیگی /انسانیّت وی/»، «ادب – اکرامی /ادب و اکرام وی/»، «میهمان پارازلئغی /مهمانپرست بودن وی/»، «ایشی نینگ یربه – یرلیگی /منظم و مرتّب بودن انجام های وی/»، و و و به توصیف در می آورد. این شخصیّت در زندگی و حیات واقعی انسانی خود زنده و کسی که ماهیتاً وجود داشته است، به تصویر رئال در می آید و توصیف می گردد.

آوردن اسامی گروهی از نوادگان تیره ها همچون «مختوم»، «شیروان» و «حسینخانی» از ترکمن های یموت، در حال حاضر در اقصاء و قصبه هائی همچون کومیش دپه، حسنقلی و سایر قصبات ترکمن های بخش غربی جعفربای حضور دارند. به همین جهت آوردن وابستگی تیره ائی شخصیّت در اشعار، قطعیّت رئالیستی این اثر را هرچه برجسته تر نمایان می کند. از این جهت چنانچه در مورد سیر سبک و سیاق آثار شاعر دولت مأمد بال قئزئل را از نظر سبک گرائی آن بسنجیم، در آن صورت آن در ردیف آثار رئال جامعه خود قرار می گیرد. آثار دولت مأمد در مقایسه با آثار سایر شاعران همدوره های خود، در بین مردم وسیعاً منتشر شده و معروف گردیده است. اشعار وی در رپورتوار باغشی ها جایگاه خاصی یافته است. نوه و نبیره های شاعر در حال حاضر در شهرهائی همچون بندرترکمن، بأشیوسغا و سایر اقصاء ترکمنصحرا زندگی می کنند. …

همانطور که در پیش یادآوری کرده بودیم در مورد بیوگرافی دولت مأمد بال قئرئل در کارهای علمی تحقیقاتی ام صفحاتی را به آن اختصاص داده بودم که جهت علاقمندان آن را در اینجا عیناً درج می کنم!

دکتر خانگلدی اونق

دکترای علوم تاریخ از آکادمی علوم

جمهوری ترکمنستان – تورنتو – کانادا


DÖWLETMÄMET BALGYZYL:

Öz döredijiligi bilen şol döwür edebýatyň oňaýly täsirini ýetiren görnükli şahyrlaryň biri Döwletmämmet Balgyzyldyr. / 1852- 1912 /. Ol Bendertürkmen şäheriniň golaýyndaky Köne Gürgen derýasynyň boýunda ýerleşýän Bäşýuwusga obasynda ýaşap geçipdir. Onuň mazary hem şol obanyň golaýyndaky Bähäwetdin ata gonamçylygynda ýerleşdirilipdir.

 “Döwletmämmet” şahyryň çyn ady bolup, “Balgyzyl” onuň lakamydyr. Ol ýomutlaryň gyzyllar tiresinden bolany üçin , şeýle lakam alypdyr.

Balgyzylyň ýygyndysy ilkinji gezek 1928-nji ýylda Aşgabatda arap elipbiýi bilen “Döwletmämmet” ady bile çap edilýär. Bu kitap ilki çapdan çykanda ýalňyşlyk bile, Magtymgulynyň atasy Döwletmämmet Azadynyň goşgulary hökmünde okyjylara hödürlenipdir.

Şahyr öz ýaşlyk döwürlerini Gürgen derýasynyň boýlarynda Hojanepes, Bäşýuwusga, Kümüşdepe we Esenguly etraplarynda daýhançylyk, çarwaçylyk bile meşgul geçiripdir. Şonuň bile birlikde ol ýaşlyk döwründe dürli çeperçilik sungatlary bile meşgullanypdyr. Ol şahyrçylykdan daşgary, bagşyçylyk etmek bile hem meşhurlyk gazanypdyr. Onuň aýdym repertuary köplenç öz döreden eserlerinden ybarat bolupdyr.

Balgyzyl öz döreden eserlerini tanyş bagşy-sazandalaryň üsti bilen halka ýetirip durupdyr. Ol bagşylaryň hatarynda Kümüşdepeli ýomut-gökleň ýolunyň belli wekilleri meşhur Wejan köri[12] , Durdy Hoja bagşyny, Abdy bagşyny agzamak bolar.

Balgyzylyň aň aalynyň ady Aky (Akmeňli) bolup, ondan iki ogul-Nyýazmuhammet we Uzmuhammet galýar. Olaryň hersi öz gezeginde belli dutarçy we gyjakçy bolup, ýomut-gökleň bagşyçylyk ýoluny günorta Türkmenistanda ýörgünleşdiripdirler.

Döwletmämmet Balgyzyl altmyş töweregi goşgynyň awtory bolmak bilen, onuň esasy tematikasy köplenç yşky-liriki mazmundadyr. Syýasy-jemgyýetçilik tema şahyryň goşgularynda gaty az duşýar. Şeýle-de bolsa, ol jemgyýetçilikdäki deňsizlikden zeýrenipdir.

Akmaýaň pany dünýäde,

Kimiň ýüki deň gelýär?[13]

– diýip, şahyr “Bu dünýäde hiç kimiň ýüki deň gelenok, şonda-da pany dünýä agaýanok” diýip, durmuşy real suratlandyrypdyr. Bu hili şygyrlar şahyryň esasy döredijilik ýüzüni görkezmeýär. Şahyryň döredijilik ýüzüni görkezýän eserleri onuň yşky – liriki  temada ýazan goşgularydyr. Yşky – Liriki goşgularynda şahyr durmuş hadysalaryna has içgin aralaşyp, durmuş ýagdaýlaryny has aýdyň teswirleýär. Bu goşgularda gelin – gyzlara “Durmuş gözelligi” hökmünde garalýar. Bu hili goşgularda obýektiw duýgy real beýan edilip, liriki gahrymanyň duýgusy tipleşdirilip berilýär. Şeýle ýagdaýyň diňe Döwletmämmet şahsy durmuşy bilen baglanşykly däl-de, eýsem şol döwrüň ähli garyp gatlaklaryna mahsusdygy şol goşgulardan konkret aňlanýar.

“Wamyk – Uzra” diýrler, dünýäden ötdi,

“Azyz – Azyz” diýip, köňlüm gam tutdy,

 Şyhygülzar bizi zyndana atdy,

Ýyglap, Döwletmämmet aýrylmadyny? [14]

Bu goşguda abstraktlaýyn pikir-duýgular däl-de, eýsem durmuş hakykatyndan ugur alnan detallar, obrazly deňeşdirmeler arkaly şahyryň ýaşaýan döwrüniň ruhy-medeni keşbi, taryhy ýagdaýyny göz öňünde getirilýär.

Käbir şahyrlaryň eserlerindäki yşku meselesinde bolşy ýaly, Balgyzylyň liriki gahrymany söýgüsine gowuşyp bilmedik ýagdaýlarda öwülýälere, çaryýarlara ýüz tutup, bütinleý susspeslige, terkidünýälige düşmeýär. Şahyr “Göwnüm seni” atly goşgusynda:

Däli göwnüm, Melul bolma,

Şat eder men, göwnüm seni!

Melul namardyň işidir,

Hoş eder men göwnüm seni. [15]

— diýip, geljege ruhybeletlik bilen umytly garamalydygyny ündeýär. Şeýlelikde bu hili pikirler halk köpçüliginiň ruhy medeniýetine oňaýly täsir edipdir.

Şahyryň eserlerinden belli bolşy ýaly, onda realizmiň belli derejede ösendigini açyk aňsa bolýar. Munuň şeýledigini şahyryň “Bibiniň” diýen şygry-da tassyklaýar:

Kölleriň sonasy, baglaryň bilbili,

Kirpigi tir, gaşy ýaýdyr Bibiniň,

Kaddy zyba, ýüzi nurdan dökülen,

Görseň jemalyny ,aýdyr Bibiniň.

Diýer Döwletmämmet, bardym öýüne,

Haýran galdym kamatyna-boýuna,

Magtym, şirwan diýrler asly soýuna,

Kylgan işi jaýba-çaýdyr Bibiniň.[16]

Bu goşguda adam häsiýetleriniň gözel taraplary belli bir şahsyň (Bibi diýen geliniň) üsti bilen beýan edilýär.Bu ýerde durmuşda bolmadyk fantastik hüýr, periler däl-de, hakykatda bar bolan ynsan alçak göwni, açyklygy, adamkärçiligi, edep-ekramy, myhmanparazlygy, işiniň ýerbe-ýerligi jähtden wasp edilýär.

Goşguda atlary agzalýan “Magtym”, “Şirwan” ýaly ýomut tireleriniň wekilleri häzirki döwürde Kümüşdepe, Esenguly etraplarynda ýaşaýarlar. Şeýlelikde hut tire dynyň goşguda getirilmegi bu eseri has konkretleşdirýär we reallaşdyrýar.

Döwletmämmet Balgyzylyň eserleri beýleki öz döwürdeş şahyrlarynyňka garanyňda halk arasynda giňden ýaýrapdyr. Onuň goşgulary bagşylaryň repertuarynda mynasyp orna eýe bolupdyr. Şahyryň nebereleri häzirki Bendertürkmen, Bäşýuwusga diýen ýerlerde ýaşaýarlar.”[17]

OWNUK H. A. – 1994 – Aşgabat


[1]. اونق، خانگلدی، «تاریخ فرهنگ ترکمن های ایران (قرون 19-20)، آکادمی علوم ترکمنستان – پژوهشکده تاریخ، عشق آباد، سال – 1995/م.، – 48 – 51 ص.ص.

[1]. اونق، خانگلدی، «تاریخ فرهنگ ترکمن های ایران (قرون 19-20)، آکادمی علوم ترکمنستان – پژوهشکده تاریخ، عشق آباد، سال – 1995/م.، – 48 – 51 ص.ص.

[2]. نشریّه «فراغی» فصلنامه سراسری و بین المللی ترکمن های ایران به زبان فارسی و ترکمنی – تابستان سال ۱۳۹۷/ش.، ۲۰۱۸/م.، /شماره ۷۰– گرگان – ۹-۸ صص.

[3] . . آنانفسف م.، «بندی لیکده یازئلان شئغئرلار»، عاشق آباد – ۱۹۷۷یئل.

1. Аннанепесов М., “Бендиликде язылан шыгырлар”, Ашгабат – 1977 й.

[4]. قیاتخان و بازماندگان بهمراه «اشعار سروده شده در اسارت»، باهتمام پرفسور م. آنانفس اف، تألیف: د. خانگلدی اونق، انتشارات: «بهجت»، – تهران، سال ۲۰۱۸/م.، ۱۳۷۹/ش. مهر – ۲۵۰ صص.

[5] . اونق، خانگلدی، «تاریخ فرهنگ ترکمن های ایران (قرون 19-20)، (رکـ.)

[6] . قیاتخان و بازماندگان بهمراه …، (رکـ.)

[7]. Balgyzyl Döwletmämmet, “eserleri”, «Gabus» neşriýaty, – Kümmetkowus  ş.

]- بال‌قیزیل‌، دولت‌محمد، «دولت‌ محمد بال ‌قیزیل‌ اثرلری»، به‌ کوشش: مشهد قلی‌ قزل، تهران‌ – مجله‌ «انقلاب‌ یولیندا»، 1360. رقعی‌، صص.120[

[8]. توضیح عبارت مرکب ماخوذ از آیه ۸۲ سوره ۳۶ یاسین: اِذا اراد شیئا یقول له «کن فیکون»: زیر و زبر، خراب و ویران، یا «کن و فیکون شدن!»: زیر و رو شدن خراب شدن منهدم گردیدن، یا «کن و فیکون کردن»: زیر و زبر کردن.

[9]. Şol ýerde – همانجا – ,

[10]. “Türkmen aýdymlary”, Aşgabat – 1990 ý. , 239 sah.

[11]. Balgyzyl, Döwletmämmet., “eserleri”, / görk. iş/, 2 sah.

[12]. Häzirki döwürde Wejan  bagşynyň  ýoluny dowam etdirýän onuň nebresi we at dakylany Kaka Wejany Kümüşdepe şäherinde ýaşaýar.   

[13]. Balgyzyl Döwletmämmet, “ eserleri ”, Gabus neşriýaty, Kümmetkowus –

[14]. Şol ýerde,

[15]. “Türkmen aýdymlary”, Aşgabat – 1990 ý. , 239 sah.

[16]. Balgyzyl D., “eserleri”, /görk.iş/, 2 sah.

[17]. Eýran Türkmenleriniň medeniýetiniň taryhy (XIX-XX aa.), Türkmenistan Ylymlar Akademýasy Taryh instituty, – Aşgabat – 1995 – 48 – 51 sah.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.