عده ای از اروپا که با عنوان تجَار ونیزی به حضور
سلطان قارایوسف تؤره میش خان قاراقویونلی در تبریز شرفیاب می شدند، به حضور
سلطان میرزای جوان جهانشاه قاراقویونلی نیز در سلطانیَه زنجان می آمدند و
اطلاعات مختلفی از پادشاهان و اوضاع سیاسی اجتماعی کشورهای غربی به وی می
رساندند.
در بین آنها سفراء و ایلچیانی که با ماموریَت ویژه
از جانب آخرین پادشاه طرابوزان آلکسی ۴ /م فرستاده می شدند، جهت پیاده کردن
سیاست ها و مناسبات غرب در حضور مورزه جهانشاه جوان شاعرمنش ۲۱ ساله که
طبق آداب و رسوم و سنن تورکمنی در سن ۱۶ سالگی ازدواج کرده بود، در مورد
دختران آلکسی چهارم بویژه در باره شاهزاده جان بیگم (ملکه ژوان) صحبت های
دلنشین و توصیف های زیبا و شاعرپسندی را ارائه می داده اند.
Wrote Donald Nicol, » … and the beauty of the ladies of Trebizond was as legendary as the wealth of their dowries.«[2]
در طول همین ایَام بود
که تصاویر زیبای شاهزاده جان بیگم که اوصاف شکوه و آوازه زیبائی آن دنیا را
فرا گرفته بود، از جلوی چشمان میرزای رمانتیک و عارف با طبع جوان و ظریف
محو نمی شده و به تصویر در می آمده است. توصیفنامه هایی که در نزد وی می
شده است، از ذهن شاعرانه میرزا نمی توانسته بیرون برود! میرزا جهانشاه دختر
پادشاه طرابوزان آلکسی چهارم، ملکه جان بیگیم را در خواب و رؤیا هم می
دیده است! …
این واقعه در دیوان جهانشاه قاراقویونلی در سطوری چند بیان خود را باز می یابد. مانند:
ای مَلـَک سیما! نه جان سن؟ وجهه رحمان سنده دیر.
مصحف حق دئرجمالئنگ، شرح برهان سنده دیر.نافذ الّجاوید از آنست امر تو در عالی،
جمله عالم سنینگ ظنّینگ، چه فرمان سنده دیر؟[1] [دیوان حقیقی، نکـ. صص. 53- 76].
ترجمه:
ای مَلَک سیما! چه جان هستی؟ وجهه رحمان نزدِ توست.
مصحف حقّ است جمالت، شرح برهان نزدِ توست.
نافذ الّجاوید از آنست امر تو در عالی،
جمله عالم مظنون توست، چه فرمان نزدِ توست؟
همچنین در نمونه ابیات زیر در شعری با عنوان «ادر» از جهانشاه مثالی دیگر می آوریم:
خواب ایچینده گؤورمیشم بیر یار گل رخساری کیم،
یوسف مصری اونی یوز وجه بیلن تعبیر ادر.
چون حقیقینینگ ایکی عألمده سن سینگ دلبری،
جانئنی یولئندا قوربان قئلماسا تقصیر ادر. … [دیوان حقیقی، نکـ. ص. ۱۵۷].ترجمه:
به رؤیا دیدم آن یار گلرخی را که،
یوسف مصری آنرا با صد وجه تعبیر می کند.
چون حقیقی را توئی در دو عالم دلبری،
گر ندهد جان در رهش تقصیر می کند.
و یا در نمونه شعر زیر:
ای حقیقی گؤرمیشم در خواب من بیر وجهی من،
یوسف مصری اونی یوز وجه بیلن تعبیر ادر. [دیوان جهانشاه حقیقی، نکـ. ص. ۷۸].
ترجمه:
ای حقیقی دیده ام من در خواب چهره ای ناز،
یوسف مصری آن را با صد وجه تعبیر می کند.
این حادثه
صبر و طاقت جهانشاه جوان فهم و رمانتیک را به پایان می رساند. وی در مورد
این واقعه با پدر بزرگ خود قارامأمد تورکمن به مشاورت می نشیند. هنگامی که
جهانشاه ۲۰ ساله بود، پدرش سلطان قارایوسف بدرود حیات می گوید. ولیکن میرزا
جهانشاه ۲۱ ساله ای که در آتش عشق ژوان می سوخت، در فصول این حادثه همراه
با پدر بزرگ خود قارا مأمد تورکمن، به حضور ملکه امپرتوری روم قدیم «ژوان
بیگم» که در شهر کوچک «قئزل آلما» در نزدیکی پایتخت پدر وی «آلکسی چهارم»
واقع شده است، عزم عزیمت می بندند.
… هم این
چنین است که در داستان تغزَلی صایاد و همرا، میرزا همرا پسر حکمروان تبریز
احمد پادشاه نیز بر اساس تعریف و توصیف هایی که از جانب این سیاحان از ملکه
یکی از پادشاهان سرزمین غربی می شده، عاشق آن ملکه که به نام «صایاد خان»
که در شهر «قئزل آلما» سکونت داشت، می شود. حتَی وی را در خواب هم می بیند و
با پدرش احمد پادشاه به حضور آن ملکه هم می روند. این رویداد عشقی در همان
زمان جهانشاه در تبریز هم رخ داده است!! …(جهت روشنتر شدن مسئله خود این
آثار را باید مطالعه نمود!) در این دو واقعه عشقی با یک ژانر واحد و انکار
ناپذیر مواجه می شویم که جانمایه های آن دو اثر را تشکیل می دهند. این
شباهت های ماهوی و واحد، ما را رهنمود می کند که این دو مجموعه نه تنها یک
حادثه تصادفی نیست بلکه، مبین آبشخور واحد ریشه های آن که از یک منبع
سرچشمه می گیرند، است. در اینجا تنها بعضی از نام های اصلی قهرمانان با
همدیگر فرق می کند.
به این فرآیند توجه کنید:
احمد پادشاه (قارا مأمد تورکمن) که بر حال زار نوه اش میرزا همرا (در واقع
همان میرزا جهانشاه) دلش می سوخت، طاقت نمی آورد ولیکن، وی را به همراه خود
به حضور صایاد خان (جان بیگم) دختر پادشاه کشور دیگری برای خواستگاری می
برد. (ژانر واحد). …
در مضامین مواد تاریخی ایکه به ما رسیده است به چنین معلوماتی دست می یابیم:
« … در مورد ایّام جوانی جهانشاه نیز اطّلاعات بسیار
دقیقی در دست نیست. امّا بر اساس اطلاعات منابع موجود تاریخی، او در سن ۱۶
سالگی ازدواج و حاکمیّت را در شهرسلطانیّه زنجان شروع می کند که پایتخت
الجایتو (خدابنده) بود. جهانشاه در سن ۲۱ سالگی، درسال ۱۴۲۰/م. دوباره
ازدواج می کند ولی این بار با دختر امپراطور طرابوزان آلکسی چهارم بنام
شاهزاده جان بیگیم خاتئن ازدواج میکند.* البتّه وی در آن ایاّم همسری بنام
«سروناز» نیز داشته است. در این میان هنوز بطور دقیق آشکار نیست که آیا
دختر امپراطور طرابوزان جان بیگیم همان «سروناز» بوده، یا اینکه او همسر
دیگر (تورکمن) جهانشاه می باشد؟ چرا که وی چندین بار از اختلافات بین
جهانشاه و پسرش حسنعلی ممانعت کرده بود.» (دیوان جهانشاه حقیقی، نکـ. ص. ۲۱
).
در داستان «صایاد – همرا» با چنین سطرهایی مواجه می شویم:
«… اوندان
سونگ، صایادخان عاشیق احمدی چاغیردیپ گتیردی، و آیتدی: «ای بابا ایندی
اوغلینگی بیزه تابشیریپ اؤزینگیز گیدیپ مال و ملک لرینگیزه سرانجام برینگ! –
دییدی.
اوندا عاشیق احمد ناچار بولوپ بیر سؤز آیتدی:
ایندی من گیدر بولدوم آذربایجانا،
صایادخان همرانی سانگا تابشیردیم.
سیزلری تابشیردیم قادر سبحانا،
صایادخان همرانی سانگا تابشیردیم. …
ترجمه:
پس از
اینکه عشق همرا در دل صایاد خان شکوفه می دواند، وی پدر همرا را صدا زده و
می گوید: ((پدرجان حالا پسرت را به من بسپار، خودت برو و به مال و ملک و
کشورداری ات رسیدگی کن)). آنگاه احمد از روی ناچاری می گوید:
حال من به آذربایجان خواهم رفت،
ای صایادخان، همرا را به تو می سپارم.
هر دو تایتان را می سپارم در قید حقّ،
ای صایادخان، همرا را به تو می سپارم.[20]
چنانچه در
اینجا مشاهده می کنید، در داستان تغزَلی صایاد و همرا در باره «مکان» و
«زمان» قهرمانان اثر به روشنی بیان می شود. این مثال ها نمونه های بارزی در
این اثر هستند که در مورد محل و به دوره خلق این اثر اشاره دارد. یا
اینکه، در ابیات زیر به نام های شهر تبریز(تؤوریز) و هم نشانی سراینده آن
برخورد می کنیم:
آصلی عرب آتلی[21] گنجه محلّه م،
تؤوریزینگ بگلری صونام گلدی می؟
ترجمه:
عرب نام و اصلش از محلّه گنجه،
مگر مشرّف شد بیگ زاده زیبای تبریزی من؟ … (دیوان جهانشاه حقیقی، نکـ. صص. ۳۳-۳۴) …
در سطر اوَل نشانی سراینده این اثر
(صایاد – همرا) مطابق با نشانی که در ادبیَات کلاسیک مرجع داده می شود،
«آصلی عرب آتلی» که نام عربی داشته است و شهرت مکانی وی نیز «از محلَه
گنجه» بوده است.
بند «… بیک زاده زیبای تبریزی من» نیز منظور همان جهانشاه است که از قول «سروناز» سروده شده است! …قارامأمد(محمَد)
تورکمن در ایَام حکمروایی خود فرزند شجاع اش قارایوسف باطر را به دلیل
پیروزی های ظفرمند در دو جنگ مهم علیه تیموریان، در دوره حیات خویش وی را
به جانشینی خود انتخاب و سلطنت را به وی می سپارد.
چنانچه فوقاْ به آن اشاره کردیم، وقتی که سلطان
قارایوسف تؤره میش خان بدرود حیات گفت، جهانشاه ۲۰ ساله بوده است. قارامأمد
تورکمن به جانشینی او پسر بزرگ قارایوسف (برادر بزرگتر از خود جهانشاه) را
که «قارااسگندر» نام داشت، به حکمروایی کشور انتخاب می کند.
وقتی که جهانشاه در ۲۱ سالگی با جان بیگم خاتون دختر
پادشاه طرابوزان آلکسی چهارم، ازدواج می کندَ مدت ها در قصر وی اقامت می
گزیند. او با شنیدن خبر وخامت حال پدر بزرگش قارامأمد، همراه با جان بیگیم
به شهر تبریز باز می گردند.

سولطانات
قارااسگندر
در سرزمین ارمنی ها خودرا بعنوان پادشاه «ارمن پادشاسی» برسمیت می شناسد.
وی با اینکه در جهت آبادانی ارمنستان تلاش می ورزید، ولیکن به سایر ممالک
محروسه تحت تسلط قاراقویونلی ها توجه نمی کرده است. در نتیجه این رفتارهای
مکرر بین او و جهانشاه اختلاف ایجاد می شود.
از سوی
دیگر شاهرخ تیموری (فراموش نشود که همسر شاهرخ تیموری، دختر قارایوسف،
خواهر جهانشاه، به نام «گؤوهرشاد بیگیم»، بوده است.) میخواست از اختلافات
بین دو برادر جهت حفظ خود از رسوائی و مصون ماندن از خطر از هم پاشیدگی و
یکپارچگی دولت خویش بهره برداری کند. او در ماه ژوئن از جهانشاه دعوت بعمل
می آورد که آذربایجان را از قید اسکندر آزاد کرده و به تصرّف خودشان در
آورند. بر اساس روایات تاریخ، عاقبت این اختلافات به جنگی که درسال ۱۴۳۶/م.
مطابق با ۸۴۰/ق. در محلّی بنام «صوفیان» در نزدیکی تبریز می انجامد. در
این جنگ اسکندر شکست می خورد و پیروزی نصیب جهانشاه «حقیقی» میگردد.
جهانشاه با شاهرخ این سیاستمدار ظریف نسل تیموری اما به توافق رسیده بود.
هنگامی که امپراتوری خوارزمشاهیان در نیمه اوَل قرن
دوازدهم (اولین حمله درسپتامبر سال ۱۲۱۹ میلادی (پائیز ۶۱۶ ه ق) صورت می
گیرد.)، مورد هجوم مغول ها واقع شده بود، تاج – تخت و طاموغا – نشانهای
دؤولت تورکمن بدست مغول ها افتاده بود، همه آنها از جانب شاهرخ تیموری به
سلطان جهانشاه قاراقویونلی مسترد می گردد و دولت قانونی تورکمنان نیز
برسمیَت شناخته می شود. این واقعه بعداز حمله مغول ها باری دیگر در رسمیَت
یافتن دولت تورکمنی و هم به عنوان پیروزی بزرگ تاریخی در صفحات درخشان
تاریخ از اهمیَت بزرگی برخوردار است!.
بر اساس اسناد استخراج شده، جهانشاه در سن ۳۶ سالگی
تمام سرزمین های مربوط به تورکمنان و ایران کنونی و ارمنستان را متصرف و
باری دیگر در تاریخ بزرگترین «دولت سلطانی تورکمنان» را تشکیل می دهد.
دستمایه (ژانر):
دستمایه این دو وضعیَت، مجموعاْ در این فرم می گنجد که: «
میرزا جهانشاه (مورزه همرا) که در سن ۱۶ سالگی با خویشاوند ملی خویش
«سروناز» ازدواج کرده بود، در ۲۱ سالگی شیفته ملکه جان بیگم (صایادخان)
دختر پادشاه طرابوزان آلکسی چهارم (باز مانده از روم قدیم) می شود. وی با
پدر بزرگ خود قارا مأمد تورکمن (احمد پادشا) جهت دیدار و ملاقات با ملکه
طرابوزان شاهزاده جان بیگم (صایادخان) و خواستگاری از وی به قصر او در شهر
«قئزل آلما» که در نزدیکی طرابوزان پایتخت آلکسی چهارم واقع شده است، می
روند. بعداز اتمام موفقیت آمیز واقعه عشقی، پدر بزرگ (قارامأمد تورکمن) به
آذربایجان بر می گردد. جهانشاه بعداز مدت ها اقامت در قصر جان بیگم با
شنیدن خبر وخامت حال پدر بزرگ، وی همراه با ملکه جان بیگیم به شهر تؤوریز
(تبریز) باز می گردد.».
نتیجه (کشف ادبی):
دستمایه های ژانری داستان تغزَلی «غزاللاشئق دستان (لیریکی دستان)» «صاید – همرا»،
در رابطه با زندگی واقعی جهانشاه حقیقی، در بین خیلی از حوادثی که در طول
حیات حقیقی جهانشاه اتفاق افتاده، بشکل وقایع کوتاه عشقی وی در فرم
(چهارچوب) یک داستان تغزلَی نمود پیدا می کند که آن با حوادث گوناگون عشقی
روبرو شده و در یک ایَام مشخص تاریخی بوقوع پیوسته است. آن «عشقنامه»ی زندگی واقعی میرزای جوان و رمانتیک «جهانشاه قاراقویونلی حقیقی تورکمن» در سالهای ۱۴۲۰- ۱۴۲۵ بوده است. …
********************
Genre of the stuff of romantic fiction (Ghzallashyq dessan «lyric»),
«Sayat – Hemra» related to Jahānšāh Haghighi’s in real life love story
===================