تورنتو – د. خ. اونق – در راستای بررسی شاخص های نظام آموزشی در ایران در پژوهش های علمی خود در پایاننامه با اشاره مختصری، به این مسائل پرداخته بودم. حال با اشاره ای کوتاه به نظام آموزشی در ترکمنصحرای ایران، به بررسی دو نظام آموزشی در ایران و اتحاد جماهیر شوروی سابق ایضاً جمهوری ترکمنستان می پردازیم. ابتدا نظر کوتاهی به شکل گیری نظام آموزشی معاصر در ایران می پردازیم.
شکل گیری نظام آموزشی نوین در ایران:
نظام نظام آموزشی در ترکمنصحرا بعداز استیلا و استحکام رژیم دوره پهلوی با
راه اندازی سیستم جدید آموزشی مغایر با نظام آموزشی ترکمنی – حوزوی (حجروی)
قبلی، تجدیدنظر و با ایجاد مراکز تحصیلی جدید با جذب دانش آموزان شروع به
کار می کند. در ابتدا در ترکمنصحرا تا سال 1954/م. دو مرکز آموزشی ایجاد
شده بود.
الف). مرکز هماهنگی و اجرائی برنامه های نظام آموزشی به تابعیّت شهر
استرآباد قدیمی (گرگان کنونی) یا (اداره کلّ آموزش و پرورش دشت گرگان
«گوٚرگن صأحراسئنئنگ مرکزی علئم و بیلیم اداراسی»)،
ب). اداره آموزش و پرورش شهر گنبدکاووس که در تابعیت همان مرکز فوق قرار
داشت. از سال 1954 هر کدام از آن ها به اداره مستقل از همدیگر تبدیل می
گردد.
بر اساس اطلاعاتی که نویسنده وابسته بدولت آن زمان اسدالله معنی داده است؛
تا سال 1925/م، (تا سال سرکوب ترکمنصحرا از جانب رضاشاه) در ترکمنصحرا، به
غیر از مدارس قدیمی هیچگونه نظام آموزشی مطابق با استانداردهای امروزی وجود
نداشت. لذا، بعداز خلع سلاح تورکمن ها ترکمنصحرا توسط قشون جنگی رضاخان،
به تعداد سه دستگاه مکتب، به شکل استاندارد امروزی (دبستان) در شهرها و
روستاهایی همچون کنبد کاووس، کومیش دپه، خوجه نفس و اومچالی (سیمین شهر
کنونی) راه اندازی شده است.
ادامه مطلب ...
نوروز بایرامی بارچانگئزا قوتلی بولسئن
!HAPPY NEWRUZ BAYRAM CELEBRATE! – NOWRUZ BAÝRAMY BARÇAŇYZA GUTLY BOLSYN! – С НАСТУПАЮЩИМ HOBPУ3 БАЙРАМOM!
بدین مناسبت این روز را با شعری از شاعری نامعلوم، باستقبال میرویم:
نوروز بمانید که ایّام شمایید! | آغاز شمایید و سرانجام شمایید |
آن صبح نخستین بهاری که ز شادی | می آورد از چلچله پیغام، شمایید! |
آن دشت طراوت زده آن جنگل هشیار | آن گنبد گردنده ی آرام شمایید! |
خورشید گر از بام فلک عشق فشاند، | خورشید شما، عشق شما، بام شمایید! |
نوروز کهنسال کجا غیر شما بود؟ | اسطوره ی تورک و من و نام شمایید! |
عشق از نفس گرم شما تازه کند جان | افسانه قورقوت و زهره ایّام شمایید! |
هم آینه ی مهر و هم آتشکده ی عشق، | هم صاعقه ی خشم ِ بهنگام شمایید! |
امروز اگر می چمد ابلیس، غمی نیست | در فنّ کمین حوصله ی دام شمایید! |
گیرم که سحر رفته و شب دور و دراز است، | در کوچه ی خاموش زمان، گام شمایید |