دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.
دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.

بررسی شاخص های نظام آموزشی در ایران و ترکمنستان – قسمت سوّم

حضور مهاجرین تورکمن ایرانی در تورکمنستان شوروی و نوع تحصیلات آن ها

نمونه ای از دیپلم صد دلاری

نمونه ای از فوق دیپلم صد دلاری

ترکیه – خوجه نفس نیوز: هدف از یادآوری مراتب پست های گذشته، جهت درک بهتر از نظام آموزشی و اهمیّت پایه های تحصیلی کسانی که در آموزشگاه های ترکمنستان چند سالی به تحصیل مشغول شده بودند که با همان فوق دیپلم بهداشت ترکمنستان، سعی در القاء دیگران به عنوان «دکتر!!» در پزشکی را دارند، است. چنانچه در مطالب قبلی به مراحل فنی – تخصصی طی دوره دکترا در جمهوری های شوروی بویژه در ترکمنستان اشاره کردیم، حال به کیفیّت و چگونگی تحصیل این مدعیان خواهیم پرداخت.

در سال های 1363-1369/ش.ش. مطابق با 1985-1990/م.م.، با شروع سرکوب نیروهای سیاسی در ایران، چهارمین دور مهاجرت گروهی به جمهوری ترکمنستان در تاریخ معاصر آغاز گردید. در این رخداد گروهی از مهاجرین ایرانی اعم از ترکمن های ترکمنصحرا[1] به جمهوری ترکمنستان شوروی سوسیالیستی پناهنده می شوند. از تعداد بیش از 200 تن (بعضی ها با اغراق 500 تن اعلام می کنند!) و تعدادی از خانوارهای ترکمن که به غیر از چند نفر انگشت شمار از اعضاء سازمان فدائیان و حزب توده، (امروزه بنام «توده-اکثریتی» ها شناخته می شوند)، عمدتاً جوانان کم سن و سال حوزه دانش آموزی این دو ارگان بودند و چند تن نیز از هواداران سابق این گروه ها که زمانی در کانون فرهنگی و سیاسی خلق ترکمن فعالیّت داشتند که در ایّام انشعابات سچفخا[2] در سال های 1358 تا 1362/ش.ش.، از آن سازمان منفعل شده بودند، نیز خودشان را به جمهوری ترکمنستان رسانده بودند. این روند به مدت 5-6 سال دوام داشت. آن عده از تازه واردینی که از جانب مهاجرین قبلی مورد تأئید قرار می گرفت، پس از طی یکدوره اقامت یکساله در اردوگاهی با عنوان «دم اوتدیخ کمونالنیک /استراحتگاه کمونالنیک Дом отдых Коммунальник/» با حداقل امکانات اساسی زیست، به منزلی که از جانب سازمان صلیب سرخ در اختیار آن ها گذاشته می شد، منتقل می شدند و ماهی هم 50 روبل برابر با تقریبا 50 دلار، تا مشخص شدن وضعیّت اشتغال یا تحصیل به آن ها تعلّق می گرفت. اما، آن عده ای از تازه واردین که از جانب مهاجرین قبلی (یا در حبس[3] یا بیرون از حبس) اطلاعات نادرست و یا با عدم تأئید روبرو می شد، در صورت ماندگاری در آنجا طبق ماده 82 قانون اساسی شوروی که در باب عبور غیرمجاز از مرز بین المللی که مدّت حبس آن از یک تا 3 سال است، بازداشت و به زندان مرکزی مستقر در عشق آباد منتقل می شدند

و در طول یکسال محاکمه و در صورت نداشتن جرم چشمگیر قانونی، تبرئه و بدون در نظر گرفتن هیچ جرمی با اعلام برائت و عدم جرم، دادگاهی و آزاد می شدند. در این مرحله نیز همان مراتب قبلی را که سایرین سپری کرده بودند، در اردوگاه شهرستان چارجو یا داش اوغوز طی و اقامت می گرفتند. این رابطه در دوره گلاسنوست که از جانب میخائیل گارباچیوف بروز شده بود، تعدیل و تسهیل گردید.  اوّلین حرکت این مهاجرین تأمین شدن با کار و فعالیّت یا تحصیل در یکی از مراکز آموزشگاه های عالی ترکمنستان یا جمهوری های دیگر بود. کسانی که مدارک تحصیلی ایرانی شان را به همراه خود داشتند /همچون فوق دیپلم یا لیسانس/ با کار در مراکز علمی تأمین می شدند. ولیکن، عده ای که مدارکی دال بر تحصیلات آن ها به همراهشان نبود، با طی کردن آخرین کورس کلاس دهم به مدت 6 ماهه آخر به شکل متفرقه شهادتنامه ای با عنوان «آتئستات»، دال بر اتمام کلاس دهم /متوسطه/، به آن ها تعلق می گرفت. آن ها با این شهادتنامه  وارد پادکورس های مراکز تحصیلی می شدند. علت وارد شدن به پادکورس از جانب این عده، در واقع آن ها نمی توانستند از عهده امتحانات ورودی به مراکز تحصیلی عالی بر بیایند. همانطور که در پیش ذکر کردیم، در نوشتار با حروف روسی که هیچوقت با آن آشنائی نداشتند، برای آن ها بسیار دشوار بود. و آن عده حتی بعداز طی پادکورس  8-7 ماهه نیز به علت عدم آشنائی با حروف کریللیک روسی، هیچوقت دستنوشت آن ها فرم طبیعی به خود نمی گرفت. این عده بدون امتحان وارد دانشگاه /دانشسرا برابر با نظام آموزشی ایران «فوق دیپلم» محسوب می شود/ می شدند. چنانچه در پیش ذکر کردیم، مقطع لیسانس مشابه ایران در این نظام آموزشی نیست. گروهی از این مهاجرین وارد دانشگاه ماکسیم گورکی سابق و مختومقلی کنونی در رشته های تاریخ، ادبیّات، حقوق و عده ای هم وارد فاکولته بهداشت (باصطلاح دانشکده پزشکی)، یا سایر آموزشکده های عالی که دوره آن ها 4 سال به علاوه یک دوره چندماهه پراتیک است، می شدند.

این رویدادها مقارن بود با اواخر دوره شوروی که در پی آن بحران های مالی، اقتصادی در تمام حوزه های جمهوری های شوروی بیداد می کرد. از این تعداد مهاجرین، گروهی در سال های 1989-1991/م.م.، کمی قبل از سقوط شوروی، از طریق روسیّه خود را به کشورهای سوئد و آلمان رساندند. این عده از تحصیلات خود در ترکمنستان چشم پوشی کرده بودند.

از تعداد باقیماندگان در تورکمنستان و سایر جمهوری های شوروی 20 – 30 تا از خانوار (تا آن مدّت خیلی از کسانی که مجرد به آنجا رسیده بودند با ازدواج در آنجا خانواده تشکیل داده بودند.)، تعدادی دانشجو و تعدادی هم شاغل که عمدتاً در آکادمی علوم ترکمنستان به غیر از دو سه نفر که با عنوان «محقق جوان علمی» پذیرفته شده بودند، به عنوان لابرانت یا کارمند ساده کار می کردند. آن عده از دانشجویانی که بعداز طی کلاس دهم مطابق با تحصیلات متوسطه در آنجا، وارد دانشکده پزشکی در عشق آباد شده بودند، از نظر انگیزه و پیگیری تحصیلات به دو گروه تقسیم می شدند. عده ای که هدفشان فقط گرفتن سندی برای اشتغال یا هدف درآمدزائی آسان همچون برداشتی که هدف از تحصیل در رشته پزشکی در ایران دارند، داشتند. ولیکن در مقابل عده معدودی هم بودند که هدفشان دانش اندوزی و علاقمندی به این رشته بود که بیش از دو سه نفر نبودند، که آن ها تا به آخر پیگیر و در پراتیک امر، خودرا نشان دادند. اما آن چند نفر، به عنوان گروه بعدی که بلحاظ انگیزه و پیگیری امر تحصیلات از هم متمایز گردیدند.

این افراد که در فاکولته پزشکی آغاز به تحصیل کرده بودند (همان چندنفری که انگیزه درآمدزائی داشتند) با ازدواج بایکی از همکلاسی های فعال خود بیش از دو سال در فاکولته حضور نداشتند. آن ها تکالیف خودرا از طریق همسرانشان پر و به فاکولته می سپردند. حتی از عهده نوشتن 90 صص. جزوه دیپلم بر نمی آمدند و آن را همسرانشان می نوشتند. چنانچه همسر یکی از این ها در همسایگی ما در عشق آباد ترکمنستان، اقامت داشت و این امر را چندین بار با ناله و زاری نزد ما اذعان نموده است (همسر صاحب سند جعلی فوق).

===================== توضیحات:

[1] . جهت بسترسازی به این نوشته به دوره های مهاجرت تورکمن های تورکمنصحرا به تورکمنستان را بر می شماریم. چنانچه در روند حوادث تاریخی مشاهده می کنیم، بعداز جنگ ایران – روس و بسته شدن پیمانهای صلح (در واقع پیمان های ننگین/ گلستان و ترکمنچای/، بعداز به امضاء رسانیدن این عهدنامه ها و برگشت و حضور نمایندگان تورکمن در موطن خود در سال 1813/م.، گروهی از جنبشگران یموت و گؤکلنگ بعداز آن که عدم توانائی نیروی کافی برای جنبش را در خود احساس کردند، «به تابعیّت قاجاریان» در می آیند. آن ها وفادار ماندن به ایران را کفالت می دهند، ضامون (گرو) می دهند. گروه دیگر جنبشگران هم رو به سوی کوه های بالکان و نواحی خیوه، جائی که پای سربازان قاجاری نمی تواند بدانجا برسد، عقب نشینی می کنند. بر اساس اطلاعاتی که ان. ا. مورایف در طی جستجو و پیگیری آن را ثبت نموده است؛ برای 8000 خانوار یموت توانائی رساندن خود به بالکان را داشتند. «آن ها گروهی از طوایف آتا را که به نام «تروخمن» شناخته می شدند و ایلی کوچرو در آن نقاط بودند، تحت فشار به بیرون می رانند» [ЦГВИА СССР, ф. 483 оп. 1 д. 3 л., 10 – 11.].

آکادمیک مراد آنا نفس اف در مورد استدلال تقسیم تورکمن ها بین ایران و روس در قرن نوزدهم طی عهدنامه های گلستان و ترکمنچای، به نکته ای اشاره می کند که قابل تعمق است. وی می نویسد: «در پی حل اختلاف های بین خودی دو پادشاه در مورد سرنوشت خلق تورکمن، از حضور پادشاه روسیّه نیکولای اوّل و مخمدشاه قاجار در تفلیس در سال 1837/م.، نه تورکمن های اترک – گرگان خبر داشت و نه قیاتخان و نه دیگران! این دو شاه منفعت های تورکمن های اترک گرگان و سرنوشت تاریخی آن ها را با یک استکان بلوری پراز شراب نوشیدند و در بین خودشان تقسیم و حل نموده بودند.» این مورد که ذکر گردید، می توان به عنوان:

الف). اولین مهاجرت سیاسی اجتماعی ترکمن های ترکمنصحرا را به ترکمنستان نامید.

ب). دوّمین مهاجرت گروهی، به دوره عثمان آخوند مربوط می شود که طی آن خیلی از قشون ترکمنهای مسلح به شوروی پناهنده می شوند.

ج). مهاجرت گروه سوم مربوط به دوره سقوط مصدق و کودتای 28 مرداد سال 1332/ش. است که طی آن اعضاء ترکمن احزاب توده و دموکرات به ترکمنستان شوروی پناهنده می شوند.

د). چهارمین دوره مهاجرت گروهی مربوط به بعداز قیام 1357/ش. است که طی آن از سال 1985-1990/م. …. خودرا به جمهوری سوسیالیستی ترکمنستان شوروی رسانده بودند. ولیکن، در این نوشته ما در مورد مهاجرین دوره چهارم خواهیم پرداخت.

[2]. در آن دوره سازمان چریک های فدائی خلق ایران باختصار «س.چ.ف.خ.ا /سچفخا/» شناخته می شد که بعداز اوّلین انشعاب آن ها خود را با عنوان «سازمان فدائیان خلق ایران» تغییر نام دادند.

[3] . در زمانی که اینجلنب با یکی دیگر از دوستانم از مرز ترکمنستان رد شده بودیم (1366/ش.، مطابق با 1987/م.)، 3 ماه قبل از آن شخصی که از همانجا به شوروی گذشته بود (نورمحمد موثقی «/علاقی سابق/)، در زندان عشق آباد در حبس بسر می برد. طی تحقیقی که در مورد ما از این شخص شده بود، او اطلاعات نادرست و بدگوئی کرده بود. بهمین سبب ما را بعداز 4 روز آزادی، دوباره بازجوئی و به جای فرستادن به ادروگاه چارجو به حبس در عشق آباد فرستادند.

نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.