دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.
دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.

جنبش تورکمن های جنوب و جنوب غربی در سال 1813/م. و نقش روسیّه در آن –

Генерал-лейтенант Алексей Петрович Ермолов
فتحعلیشاه قاجار XIX/م

«(قسمت اوّل …) – «اشعار سروده شده در اسارت«»

نوشته: آکادمیک مراد آنانفس اف؛ مترجم: د.خ. اونق:

… جنبش در بهار سال 1813/م.، در بین گؤکلنگ ها خودجوش آغاز می گردد. در پی آن، سریعاً تمام نواحی جنوب و جنوب غربی تورکمنستان را که در بین رودخانه های اترک، گرگان و قاراسو واقع شده است، فرا می گیرد.[1] در مورد دلایل و عوامل جنبش منابع روسی و غربی مطالب مشابه ای درج نموده اند. در این مورد وقایع نگار سالشمار درباری ایران چنین نوشته اند:

... «به دلیل اعمال و حرکت های احمقانه میرزا رازی وزیر شاهزاده محمدقلی میرزا، کاسه صبر تورکمنان استرآباد لبریز /پُرپُر/ شده و به درجه جوشش رسیده است.»[2] در میان نمایندگان و امرای قاجاری که با حیف و میل ها و سرکشی های خود، ملت را مجبور به جنبش می کردند، گرچه نام برده نمی شود، در منابع روسی در مورد علت های جنبش چنین بررسی می می شود: «فشارهائی که نزدیکان و آمران فارس حکومت قاجاری با وضع مالیات های سنگین و غارتگری های بی حد و حصر و سربازگیری های پی در پی از میان تورکمن ها برحسب عادت با تحت فشار گذاشتن و عدم تمکین خواسته های اوّلیّه اعضاء خانواده های متمول ترین تورکمن ها را که به تعداد بیش از 300 نفر از ضامنهائی /اسراء/ که در تهران (به عوامل این امر فوقاً پرداختیم – م. آ.) با بی احترامی و تحقیر به اختیار گرفته اند، خلق را مجبور می کرد راهی جز شورش بر علیه ستم های پارس ها و خود باباخان نداشته باشند».[3]به استناد گواهی اسناد موجود، بر اساس قوانین گستاخ و ضد بشری قاجاریان، شرارت ها و حیف و میل های حکام ولایات همسایه، پرداخت ارقام بی اندازه مالیات ها، اسیر گرفتن و نگه داشتن زن و بچه های مردم بصورت ضامون و بر ضد سربازگیری های پی در پی و بی قانونشان، راه افتاد شورش و جنبش خلق ها را به اطلاع می رسانند، در مورد داشتن خیال قیام در بین یموت ها و گؤکلنگ ها بر علیه ظلم و ستم های قاجاریان تا اوایل قرن نوزدهم /XIX/ (تا سال 1805/م.)، یادآوری کرده بودیم. یعنی، بستر این شورش ها قبلاً آماده و عود کرده بود.

ظاهر شدن شخصی به نام سیّدمحمد یوسف سلطان، درویشی که با قهر از فتحعلیشاه به زیارت مکه رفته و نام «حاجی» را هم بر خود آویزان کرده بود، در میان یموت ها و گؤکلنگ ها مزید بر علّت و بهانه ای برای این جنبش و شورش شده بود.[4] در کتاب  «نسیح التواریخ (تاریخ قاجاریّه) مربوط به قلمزن سالشمار درباری میرزا محمد تقی خان در مورد بستر خانوادگی این حاجی نکته به نکته بیان شده است. اباء و اجداد وی به نام های گوٚن خوجه، آی خوجه و محمدامین خوجه از ولایت «بدخشان»؛ در ولایاتی که دوره ای احمدشاه درّانی در آن حاکمیّت داشته، به دنیا آمده است.

عدم موفقیّت های این حاجی، وی را تبدیل به درویشی حقیقی کرده بود. وی در اقصاء نقاط جهان از جمله روسیّه، آستراخان، چین، هندوستان، مصر و بغداد را گشته بود. او را در بغداد دستگیر و زندانی می کنند و تحویل انگلیسی ها می دهند. کنسول انگلیسی ها هم وی را به عنوان زندانی به هند فرستاده است. حاجی در بندر بمبئی از دست نگهبان فرار می کند و دوباره به عراق و بارسا خودش را می رساند. از آنجا نیز به شیراز عزیمت کرده و در مدت کوتاهی در تهران مستقر می شود. در همانجا نیز در شرایطی فتحعلیشاه وی را تحقیر و رنجانده است. حاجی یه همراه خود سرمایه زیادی داشته است. او با یکی از خوانین یموت (احتمالاً یکی از اسراء «ضامون» های تورکمن بوده است – م.آ.) به نام قربان قلیچ رابطه برقرار می کند. «همه نوع اسباب و وسایل جنگی را می خرد» و به سوی صحراهای اترک – گرگان عزیمت می کند. منابع روسی نیز وی را «آغازگر شورش» محسوب می کنند.[5]

1813_Gulistan_Protocole_00

دوره عقد پیمان های صلح بین ایران و روس که در تاریخ به نام «عهدنامه گٚلستان» و «عهذنامه ترکمنچای» به ثبت رسیده است.

عمل کردها و نقاطی که حاجی سیر و سیاحت کرده است، وی را نوعی مرموز و احتیاط آور نشان می داد. «مگر این حاجی کیست؟ ناخودآگاه این شک و ترید بر آدم تداعی می شود که «- احتمالاً وی از آن دسته از حوجه های بی اصل و نسب و آوانتوریست ترکستانی نباشد که بخاطر منافع پرستی خود دست به هرگونه اعمال زشت و حرکات مشکوک و احتمالی می زند؟! برای چنین شکّ و گمان هائی دلایل کافی و مستحکمی هم وجود دشته است.

وی با حضور در بخش هائی از ایران، «مشغول جلب تمایل مردم ساده به خود شده است.» لذا، تورکمن ها هم حقیقتاً به نیروی جذاب آدم هائی که به زیارت مکه و مدینه رفته و به نام «حاجی» هم میسّر شده، ساده انگارانه باور داشته اند. بعداز این که حاجی بر نارضایتی هائی که در بین یموت ها و گؤکلنگ ها بر علیه حاکمیّت قاجارها آگاه می گردد، بی درنگ از این فرصت بسیار مناسب جهت پیش بردن امیال سیاسی خویش به نفع خود استفاده می نماید. او حتّی با وعده های پوچ خود به تورکمن ها، ادعای سرنگونی سلطنت و غصب حکومت را نیز داشته است.[6] وی خودرا همچون پیغمبری که حتّی نیزه بر او بی تأثیر است؛ شناسانده و دقت تورکمنان ساده را به خود واداشته است.

جیمس مورییر نویسنده و دیپلمات انگلیسی ائیکه از اوایل قرن نوزدهم /XIX/، مدّت زیادی در ایران کار و زندگی کرده است، در مورد دغل بازی های  حاجی تازه به دوران رسیده ی «قدرت لایزال» در بین تورکمن های یموت و گؤکلنگ چنین بیان می دارد: «ظهور پیغمبر جدیدی دربین تورکمن ها کلّ صحرای قیپجاق را بلرزه درآورده است. بر اساس آداب مورد قبول اهالی، یک پیغمبر باید دو سه تا از معجرات خودرا نشان می داد، بهمین جهت عثمان آقا را که از جانب همه اهالی فراموش و رانده شده که در گوشه و کنار کوه ها تنها به شترچرانی مشغول بوده است، (عثمان آقا بازرگانی تورک و اهل بغداد است که بدست تورکمن ها اسیر شده و مجبور به ساربانی شتر می گردد – م. آ.) می یابد.  پیغمبر از موقعیّت این پدیده هم به نفع خود استفاده می کند. وی با ساربان عهد و پیمان می بندد و او را راضی می کند به این که، هرشب با پوشیدن لباس آغشته به چیزی که شب ها به نور چراغ ها شبنما شده و می درخشیده است، به عنوان فرشته ای که از سوی الله برای وی سلام و سوغاتی می فرستد، شناسانده می شود و وی با شتر به میان روستاها بیاید و بچرخد. هیکل شتر را نیز با همان ماده مذکور آغشته می کنند. از آن به بعد تاجر بغدادی شب ها بر روی شتر آتشین خود همچون نوری شعله فکن در اطراف مکانی که دوست پیغمبرش در آنجا برای صحرائی ها (برای تورکمن ها – م. آ.) مشغول وعظ و نصیحت های مورد پسند خود بود، ظاهر می شده است. آلامان های نامی تورکمن نیز وی را حقیقتاً به عنوان موجودی آسمانی و ملکوتی می پنداشتند و سراسر نواحی اولوس با یک اشاره وی به پا برمی خاستند»[7] تورکمن های ساده و دلگشاد هم فدای مکر و حیله های این ملعون های با استعداد می شده است.

در منابع آرشیوی صفات این حاجی را، «فهیم، با غیرت و با ذهن جنگی و محاربه ای خود، توانسته موجب کسب اعتماد و علائق اهالی ساده صحرا شده است، می شناسانند. با زیرکی و مکر و همینطور با انواع حیله و نیروهای ماورائی خود چشم مردم ساده و یکرنگ تورکمن را که در صحراها زندگی می کردند، بسته، با پیروزی هائی که در محاربه ها کسب می نموده است، نام خود را به عنوان کسی که از جانب الله فرستاده شده است کسب، و در همان حال کسی که صاحب نام تقدیم شده خود در رتبه «شاه شاهان»[8] قرار دارد، شهادت می دادند. … بلی، اساس و پایه های موجودیّت پیغمبر جدیدی که بر حسب امر اقبال و سرنوشت، جنبش خلقی را رهبری می کرده، باین شکل بوده است.

به سبب تنها مورد نبودن اینگونه از وقایع در چنین اوضاعی که در تاریخ تورکمن های اترک گرگان رخ می داده است، ما بر روی واقعه حاجی نکته به نکته مکث و بررسی نمودیم. مثلاً، سر و کلّه  اینچنین حاجی هائی که از جانب الله فرستاده می شده اند، بعدها نیز پیدا شده و ظهور می کرده اند. بلافاصله پس از شهادت حاجی در میدان های جنگ در سال 1813/م.، این جنبش را یکی دیگر از همفکران حاجی به نام سلطان خان، که او هم به عنوان یکی از آدم های با کرامت بوده است، رهبری می شود. زمانی که در سال 1841/م.، یموت ها و گؤکلنگ ها به رهبری مختومقلی خان بر علیه حکام قاجاری جنبش کرده بودند، «با نیّت و طمع کسب قدرت و پیوستن به صف آدمهای با کرامت، حاجی دیگری با همان صفات درویشی ظاهر شده است.[9]

سرکرده جنبشی ها، مختومقلی خان که در بین تورکمن های یموت، تکه و گؤکلنگ که به عنوان «شخصیّتی دارای اتوریته، آبرومند و نامی» حکمروائی می کرده است، بر اساس نوشته های قلمزنان درباری ایران، به امر آن حاجی مذکور به نام «حضرتِ ایشان» که شخصی با نیّت قبیح و آوانتوریست بوده است، تابع می شوند. ک. بُوده نیز با اظهار این نکته که: «آن آدم با کرامت همچون مطابق نام اش «حاجی»! نوکران صادق خود را یکبار یا دو بار بی درنگ بر علیه بگلر – بگی های استرآباد به شورش واداشته است. آن ها مختومقلی خان را که می توانسته آدم های با کرامت و با فراست و فهیمی را که خلقی را کدخدائی و یا نمایندگی کند و به دنبالش بکشاند، توافقنامه به امضاء رسانیده اند.»[10] – در این مورد از زبان خود یموت ها شنیده بوده است. باین ترتیب، وقت به وقت در بین تورکمن ها با هجوم مذهبی موجب  سرگردانی و گمراهی آن ها شده و در بین جامعه حقیقتاً هم شخصیّت هائی با احساسات مقدس ظهور کرده است.

در بین تورکمن های استرآباد ظهور وقت به وقت و پیدا شدن سروکلّه هرگونه آدم های هرج و مرج طلب و آوانتوریستی که به عنوان «حاجی» یا «حضرت ایشان» که با صفات درویش های جهانگشته و سیّاح ادعاهای قدرت و پیامبری می کرده اند، گویا در برآورد کردن نیازهای مبارزاتی در بین آن ها بر علیه دشمنان ظالم حکام خاندان قاجاری راه می افتاده ضروری بوده و انتظار نیروئی یا قدرتی غیرعادی و آنچنانی خارج از محدوده هایشان را می جستند؛ گواه در این بررسی است.

باین ترتیب خود تورکمن ها باعث رواج یافتن کار اشخاص کذّابی همچون «حاجی» که به نام دیگران می خواهند به جائی برسند، می شدند. «آن قدرتمندان!!» – به دلیل اعتقادات واهی حتی از آوردن نام این حاجی های مکّار اباء و گناه محسوب می کردند، مثلاً آن ها را به عنوان آدم های متعالی از دیگران که قادراند همه چیز را در دنیا در آن واحد میخکوب کنند، به حساب می آوردند. در آنجا ایلاتی هم با عنوان «حاجی قاوشان»[11] وجود دارد. جائی که در آنجا آرامگاه عارف بلند مرتبه تورکمن مختومقلی فراغی، در چند فرسنگی نزدیک این روستا به نام «آق توقای» واقع شده است.

باز برگردیم به جنبشی که در سال 1813/م.، رویداده است. حاجی سیّدمحمد یوسف سلطان راهش به میان گرکلنگ ها افتاده است. وی به اطرافش قشون بزرگی از گؤکلنگ ها را جمع کرد و در مدّت کوتاهی قلعه ای به نام «پسرک» را که در سرحدات پارس ها بود، به تصرّف در می آورند. این رویدادها خیلی سریع شیوع پیدا می کرد. مردم گوش بزنگ به دنبال چنین اوضاعی مترسک فرصت بودند که بتوانند آن زخم های فروخورده و مرارت هائی را که از جانب حکومت دست نشانده خودشان قاجاریان متحمل می شدند، به شکلی جبران نمایند. به دستور فتحعلیشاه قشون حاکم خراسان شاهزاده محمدولی میرزا از دو طرف؛ – از شرق و غرب به سوی شورشگران یورش می برند. اولّین قشون از جانب مشهد بر علیه گؤکلنگ ها، دوّمین قشون از طرف استرآباد بسوی یموت ها هجوم می آورند. در مورد تعداد لشکریان 25 هزار نفری که به عنوان قشون تنبیه فرستاده شده است، اطلاعات کافی وجود دارد.[12] . دوّمین جنگ بین جنبشگران و قشون شاه در ماه های مه و ژوئن سال 1813/م.، اتفاق افتاده است. در مورد کسب پیروزی جنبشگران در منابع روسی،[13] گفته می شود و امّا در منابع ایران نوشته شده؛ «پوست تورکمن ها برای خودشان به زندان تبدیل شده است،»[14] بر حسب عادت، به مفهوم زبان چرخشی، جانب پیروزمند را روی قشون شاه وانمود می کنند، و اما به نظر میرسد، در این کشمکش ها هیچکدام از طرفین پیروزی چشمگیری نداشته اند. بهر صورتی که اتفاق افتاده باشد، در آن ایّام تورکمنانی که به جنبش برخاستند، در 26/م تابستان سال 1813/م.، در نواحی استرآباد، بدون وابستگی به حاکمیت مرکزی، بلامنازع حکومت داشته اند و شهرهای اطراف را نیز به تصرّف خود در می آوردند.

خبر مربوط به آغاز جنبش خیلی سریع به سایر کناره های خزر نیز منتشر شده است. به منظور کسب اطلاعات درست از شایعه جنبش تورکمن ها، در 26/م ژوئن سال 1813/م.، فرماندار کل روسیّه مستقر در قفقاز ژنرال ان. اف. ارتیشف  /Н. Ф. Ртищев/ به فرمانده نیروی دریائی در خزر، کاپیتان رتبه اوّل «وسئلا» و بقیّه مسئولان روسیّه؛ دستور می دهد که؛ «چنانچه از درستی خبر مطلع گردند، در آن صورت جهت پشتیبانی و کمک های همه جانبه به تمام تمایلات و نیازهای جنبش تورکمن ها، آن ها را بر علیه حکومت پارس قاجاریان با تمام نیرو یاری و پشتیبانی کنند»[15]، در آن وعده داده شده است.

جنرال لیتنانت پادگف فرمانده ناوجنگی دیگر در نیروی دریائی روسیّه مربوط به کناره های مانگغئشلاق، خاصاً فرمان اکید می گیرد. در آن فرمان: – دستور گسیل کردن بی درنگ و فوق العاده دوناوجنگی جهت بازدید و بررسی از کناره های دریائی تورکمن، تأکید ورزیده شده است. در دستوری که به رؤسای ناوهای جنگی داده شده است؛ «- اطلاع از تمام اخبار و اعمالی که در بین خلق تورکمن جاریست، – رفتن به نزد خود رهبران تورکمن که جنبش را رهبری می کنند، – پشتیبانی از تمایلات آن ها با جلب باور و اعتماد عاقلانه، – تلاش کردن برای بیداری امید در آن ها جهت هرگونه کمک رسانی از جانب دولت روسیّه»[16] تأکید شده است. رفتارهای ن. اف. ارتیشف، فرمانده کل قشون روس ها که در جنگ علیه ایران رهبری می کرد، گواه بر این است که؛ روسیّه عمیقاً علاقمند شده بود که جنبش تورکمن ها را در جهت منافع خود جاری سازد.

در این رابطه پیامی که جنرال پوتگوف در سیزدهم آوگوست در سال 1813 به رئوس خلقهای یموت و گؤکلنگ به نام «حاجی» ارسال داشته از اهمیّت قابل توجه ای برخوردار است. در آن پیام از جانب فرماندار کل تمام اهالی منطقه از قبیل؛ گرجستان، قره باغ، داغستان و تالشی ها، وظیفه اطلاع رسانی دارد که؛ «جهت کندن لباس و زدودن ظلم و ستم حکومت پارس قاجاریان از تنشان، سرزمین هائی که آن ها ادعای تصرّف آن را دارند، نا آرامی مداوم ایجاد نمایند، برای خودتان سرزمین های خوب و حاصلخیز را تصاحب نمائید، در صورت دفاع از خود، چنانچه نیروی کافی نداشته باشید، به اطلاع من برسانید، من حتماً به شما کمک های نظامی خواهم کرد … در نزد ما نیز جهت حرکت و حمله، در هر شرایطی چندین فوج قشون همیشه آماده به حرکت وجود دارد، توپخانه ما در هر زمان آماده اجرای اوامر هستند. به نظر من نیازی به ثابت کردن این امر نیست که روس ها هرجا پا به قدم بگذارند، آنجا را به تصرّف خود در می آورند. اگر مصلحت من را بپذیرید، همین!»، … در آن پیام بیان شده است. …

سپس وی اقدام به حمله مسلحانه به نواحی استرآباد و مازندران را بنا به مصلحت خویش به آن ها توصیّه می کند. … «همچون تلاش پدربزرگانی که به تمام اعضاء و فرزندان اهل خانواده خود حق و حقوق پرداخت بنماید»، مثلا؛ از استعداد و کارآئی حاکمین روسی که در جهت امنیّت و رفاه تمام خلق ها را به گردن گرفته و مطالبی از این دست در آن پیام های ارسال شده وجود دارد.

پوتکف در اتمام پیامش: «چنانچه مصلحت های پخته و کامل مرا که به نفع شماست، بپذیرید، با تمام نیرو های خودتان با تورکمن های معتبر یموت متحد شوید و در جهت گرفتن انتقام علیه حکمداران پارس که سال ها است شما را مورد ظلم و ستم و چپاول قرار داده، بجنگید و با نشان دادن نیروی متحدتان، شما باید ثابت کنید تا چقدر برایشان نا امن خواهید بود…»[17]، نوشته است. جنرال پوتگوف چندین نامه با این مضامین مشابه نوشته و آن ها را به سوی خوانین، کدخدایان و سرداران تورکمن فرستاده است.

چنانچه در بالا ذکر گردید؛ ارسال و رسانیدن نامه های حاوی پیام های مهم پوتکف از جانب مترجم ارمنی وی اهل آستراخان به نام ایوان موراتف (پطروف)،  به همراه 2 نماینده تورکمن در پایان ماه اوت و آغاز ماه سپتمبر در سال 1813/م.؛ به دست جنبشگران را باید یادآوری نمود. کمی با چشم پوشی از لحن فرماندهانه نامه ها، این نامه های حاوی پیام های پوتکف باعث متحد شدن نیروی های تورکمن بر علیه گستاخی ها و ظلم و ستم های حکّام قاجاری گردیده بود. وی درست بودن اتحاد نیروهای متحد شده طوایف تورکمن بر علیه حکومت شاه تا چقدر ناامنی برای آن ها ایجاد خواهد کرد، ثابت نموده بود. (حداقل، عارف دانشمند ما مختومقلی فراغی نیز علیه ظلم و ستم های قاجاریان، متحد شدن طواایف تورکمن های یموت – گؤکلنگ را آرزو کرده است). علاوه بر این نامه ها، پوتکف امکانات ارتباط مستقیم تورکمن های جنبش گر را باقشون در حال جنگ روسیّه با ایران در قفقاز، فراهم نموده بود. تورکمن ها از این امکانات بی درنگ استفاده نموده اند.

«حاجی» سردار جنبش گران، با حضور ای. موراتف بسیار خوشحال شده بود. وی بلافاصله جهت جواب به نامه های الکساندر اوّل و جنرال پوتکف، به نام های هر دو از آن ها نامه ای را فراهم نموده است. نامه ها را از سوی شورشگران به جانب گروه نمایندگان به همراه مترجم با همان کشتی ای که آمده بود، ارسال می دارند.[18] در این رویداد نام سه نفر از نمایندگان جنبشگران گؤکلنگ و یموت برای اوّلین بار در منابع تاریخی برده می شود. نام های مشهور قیاتخان، سؤیینخان /حسینخان/ و حوجه قلیچ به این منابع وارد شده است. به این تعداد نام یکی دیگر از نمایندگان تورکمن ها که به عنوان چهارمین نماینده از کناره های دریای خزر – چلکن، به نام حاجی خان نیز علاوه شده است. ابتدا سه نماینده جهت مذاکره برای گرفتن کمک های نظامی به جنبشگران، در قفقاز حضور می یابند. نماینده چلکن جهت گرفتن روادید تجارت و بازرگانی با رعایای تجّار روسیّه»[19] رفته است. در این شرایط ما، با وظیفه اوّلین نمایندگان جنبشگرانی که جهت گرفتن امکانات نظامی به روسیّه رفته اند، کنجکاو می شویم.

فرمانده کلّ قشون قفقاز ضمن اظهار رضایت از تأئید شایعاتی که در مورد جنبشگران تورکمن گفته می شود، آمادگی خود را برای پیاده کردن پایگاه هنگ بزرگ نظامی در کناره های دریائی تورکمن در بحرخزر، جهت کمک های نظامی به جنبش گران تورکمن اعلام و تمایل خود را در جهت تأمین تمام اسلحه های تورکمن ها اعم از توپ به غنیمت گرفته شده انگلیسی ها توسّط آنها در کنارهم، تفهیم نموده است. علاوه بر این ها حاکمین قفقاز جهت تداوم جنبش و مبارزات علیه ایران همراه با جنبشگران، امکانات بستن عهدنامه ای با تورکمن ها را نیز از روی میز برنداشته بوده اند. این ایده را الکساندر اوّل که اهمیّت بیشتری به جنبش تورکمن ها می داده است، مورد تأئید و پشتیبانی قرار گرفته است. از این جهت وی دست فرماندار قفقاز ان. اف. ارتیشیف را در جهت حمایت تأمین شرکت ها و مؤسسات این خلق، تا حدالامکان پشتیبان و حتی بستن انواع عهدنامه های سیاسی، نظامی و تجاری را باز گذاشته بود.»[20] نمایندگان تورکمن ها نیز جهت تداوم جنگ بر علیه حاکمیّت پارس قاجاری، سپردن یک سری از ضروریات لازم برای این کار را»[21] توقّع داشته اند.

[1]. شو بؤلوٚمده غوزغالانگئنگ طاییارلانئشی، گیدیشی، اونونگ سبأپلری، حرکتلندیریجی گوٚیچ لری و بئیله کی لر بارادا جیکمه – جیک بیان اتمگینگ ضرورلئغی یوق/ بو زاتلار حاقئندا ایرانئنگ شول دؤویردأکی سنه یازغئچی لاری نئنگ اثرلریندن و ف. ک. ماکسیموویچ – ینگ شولار آراسئندا یازان ماقالاسئندان اوقاماق بولار.

  • منابع و مأخذ:

* Resources and references:

(МИТТ. Т. 2, 208 – 213 сах. Шол автор. Восстание йомутов и гокленов под руководством Юсуфа Кашгарского в 1813 г. – Уч. Зап. ТГУ им. А. М. Горького, Ашхабад 1955. Вып. 3).

[2] МИТТ, т. 2, 211 сах.

[3]. ЦГВИА СССР, ф. 483, Коллекция ВУА оп. 1, д. 247. Л. 155 – 158 (Выписка из дел. Хранящихся в архиват министерства военного иностранных дел, морского и финансов о видах и роспоряжениях нашего правительства относительно восточного берега Каспийского моря).

[4]. Онун ады өз адына тайарланан мөхурде шейле гөркезилипдир. Йөне чешмелерде Юсуп хожа, Сейит Хожа Мухаммет, Хажы Сейит Ахмет, Хажы Сейит Мухаммет, Солтан Мухаммет хан ве көпленч Йөне Хажы гөрнушинде габат гелйэр.

[5]. МИТТ. Т. 2, 208 – 210 сах; ЦГВИА СССР, ф. 483, Коллекция ВУА оп. 1, д. 147. л. 154 – 158.

[6]. МИТТ, т. 2 211 сах.

[7]. Джеймс Мориер Похождений Хаджы Бабы из Исфагана, 287 сах.

[8]. Русско – Туркменские отношения…, 191 сах.

[9]. МИТТ, т. 2 238 – 239 сах.

[10]. Боде К. Очерки О Туркменских поколениях ямудах и геокленах.287 сах.

[11]. روس دیلماجی ارمنی ایوان موراتف – ئنگ (پطروفئنگ) کوٚمیش دپه دن آتلی اوٚچ گیجه – گوٚندیز گلن یری بولان حاجی نئنگ اورناشان یری نینگ خود شول یر بولماغی – دا أختیمال. اول کناریاقاسئندان حاجی نئنگ ستاوکاسی نا جنلی آرالئغی 300 ورستا غولای حاساپ لاپدئر.

[12]. Русско – Туркменские отношения…, 191 сах.

[13]. ЦГВИА СССР, ф. 483, Коллекция ВУА оп. 1, д. 147. л. 154 – 158.

[14]. МИТТ, т. 2, 212 сах.

[15]. Русско – Туркменские отношения…, 189 сах.

[16]. Шол ерде.

[17]. ЦИИА Груз. ССР. Ф. 2 оп. 1. Д. 147. Л. 154 – 158.

[18]. توورکمن کنارلارئنا «آریادنا /Ариадна/» خاطلی حاربی گأمی، «زمه ی /Змей/» آدلی ایکی بوغالداقلی یلکن لی گأمی، «باکی» آدلی یوٚک گأمی سی گلیپ دیر.

[19]. Русско – Туркменские отношения…, 189 сах .

[20]. Шол ерде, 192 сах.

[21] Шол ерде, 189 сах.

عباس مورزه در ایام امضاء قرارداد

عباس مورزه در ایام امضاء قرارداد

HHHH
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.