دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.
دو قرن حیات در پنج نظام

دو قرن حیات در پنج نظام

این نوشته هم بصورت رمان علمی و هم دوره حیات، تجارب و دیده ها - حوادث، رویدادهای اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی، هنری و سیاسی است که نصف آن در طول زندگی در مهاجرت سپری شد.

اشعار سروده شده در اسارت (قیاتخان و پسرش یاغشی مأمد)

قیات خان و فرزند شاعر او یاغشی مأمد خان یمودسکی،

آنامخمد و نسل های بعدی ((قرون XIX- سالهای /1754-1843/))

قیات خان – Kyýat han (XIX عصر)

تورنتو - دکتر خانگلدی اونق - قیات خان از طایفه "کُر /حسنقلی کُر/"، در قرن XVIII/م.، و در سال 1754/م.، در کومیش دپه به دنیا آمد. وی به سبب وابستگی شغلی که از یک خانواده استاد "آهنگری" به ارث برده است، با استعداد ذاتی، به عنوان شخصی ماهر به بار آمده است. وی از همه نوع اسباب و وسائل تجاری و کاروان بازرگانی، ناوهای دریائی و ماهیگیری و کارگاه آهنگری برخوردار بوده است. حوادثی که در آن دوره از تاریخ رخ داده، مربوط به دوره محمدشاه قاجار بوده است.

در قرن هیجدهم و نوزدهم در دوره محمدشاه قاجار دولت فئودال قاجاریان با وضع مالیات های سنگین و کمرشکن به ملت تورکمن توان آن ها را از بین می برده اند و به این بهانه تورکمن های جعفربای را زیر سرکوب های پی در پی خود می گرفتند.

قیاتخان که طاقت ظلم و ستم های قاجارها را نداشت، با تمام امکانات معیشت خود اعم از اسباب – اثاثیه های ماهیگیری و ابزار – آلات آهنگری، از کومیش دپه، ابتدا به #اسنقلی /#حسنقلی/ و سپس به چلکن نقل و مکان می کند. ...

Cover of my book
جلد کتاب جدیدی است در مورد تازیخ معاصر تورکمن که آن مربوط به قیاتخان و پسرش یاغشی مأمد و ...

قیاتخان در بین تورکمن های سواحل خزر، تبدیل به تاجری بزرگ می شود. وی در دوره خود اولّین هیئت مشهور تحقیقاتی /هیئت اکسپدیسیه/ به رهبری کالنین را استقبال و در همان سال کنگره بزرگ تورکمن ها به نام /قورولتای/ به رهبری قیاتخان برگزار می گردد. در این قورولتای آن ها تصممیم می گیرند در جهت حفظ سرزمین خود از یورش های خانمان برانداز شاهان و امیران و خوانین ایران، بخارا و خیوه، به تابعیّت روسیه بزرگ در بیایند. این اسناد از جمله مهم ترین شواهد تحقیقاتی که از اهمیّت بسیار مهمی برخوردار، و جانفشانی های آن ها که به اشعار و ادبیات نیز آمیخته شده است، صفحات پر مرارت تاریخ وطنمان را تشکیل می دهد.

قیات خان یمودسکی، اوّلین بار به عنوان نماینده تورکمن ها در دو عهدنامه مشهور صلح تاریخی #گلستان و #تورکمنچای که در بین ایران و روسیّه رویداده است، مشارکت و همراه با هیئت خاص از تورکمن های سرزمین خود "یمودستان"[1] بطور فعال حضور داشته است. کائیسرهای تزار /قیسر/ آن ها را به عنوان هیبت دیپلماسی روسیّه بکار می گرفته است. این پیمان های صلح در سال ۱۸۱۳/م. در شهرهای تفلیس و قاراباغ برگزار می گردد و عهدنامه های مشهور تاریخی به امضاء می رسد.

... در این کتاب در باره وقایع و حوادثی که قیاتخان و پسرش #یاغشی_مامد با آن درگیر شدند پرداخته می شود.

در سیر این حوادث یاغشی مامد همراه با پدرش قیاتخان با توطئه محمدشاه قاجار که جهت دستگیری و به زندان انداختن آنها به روس ها رشوه داده شده بود، مدتها در زندان می مانند. قیاتخان در زندان چشم هایش کور می شود و در همانجا /تفلیس/ نیز از دنیا می رود. و اما یاغشی مامد در مسیر این حادثه ابتدا به زندان وارونژ و سپس مدتی در زندان سانکت پیتربورگ و دوباره به وارونژ برگردانده می شود. وی در همانجا دارفانی را وداع می گوید. وی مجموعه حوادثی را که از سر گذراند به صورت شعر در زندان سروده است.

در ابندای این رویداد روس ها با توصیّه مأمدشاه قاجار یاغشی مأمد را دستگیر و به باکو می برند. وقتی که قیاتخان برای آزاد کردن وی به دنبالش می رود او را نیز زندانی می کنند. بعداز شش ماه مسئول زندان آن ها را به تفلیس تحویل می دهد. دو سال بعد قیاتخان که چشمش را از دست داده بود، در زندان تفلیس بدرود حیات گفت. بعداز مرگ قیاتخان، آن ها (دو پسر قیاتخان یاغشی مأمد مسن تر و پسر کوچکتر از وی قادیرمأمد) تصمیم می گیرند بچه هایشان را نزد دولت روسیّه «گرو» بگذارند، به این امید که از زندان آزاد شود. «قادیرمأمد» برادر یاغشی مأمد در بیرون از زندان که برای آزادی آن ها در تلاش بود، همراه با سه فرزند کوچک که دوتا از آن ها بچه های دوازده ساله دوقلوی یاغشی مأمد بنامهای «حسن مأمد و آنامأمد (مخمد)» و یک پسر ده ساله قادیرمأمد بنام «نظرمأمد» برای تحویل به روس ها به تفلیس می آید. آنها برای برگشتن به وطنشان، امید بسته بودند. اما زمانی که متوجه شدند، علی رغم تقاضاها و عریضه های پی در پی خود، آن ها خیال آزاد کردن یاغشی مأمد را ندارند، لذا قادیرمأمد بعداز زیارت قبور پدرش در تفلیس، در سال 1845/م.، به وطن خود چلکن بر می گردد. بعداز آن روس ها در فوریّه سال 1845/م.، یاغشی مأمد را همراه با سه تا از بچه هایش به مرکز روسیّه می فرستند. آن ها تصمیم می گیرند؛ یاغشی مأمد را از تفلیس به زندان وارونژ بسپارند و سه تا از بچه ها را نیز به مرکز آموزش نظامی مستقر در سانکت پیتربورگ جابجا کنند. مسئولیّت بردن و تحویل دادن آن ها به هدف های تعیین شده، از مرکز شتاب به کاپیتان آتاش اف می سپارند. در طول راه خواهش یاغشی مأمد جهت همراهی بچه ها تا پیتربورگ کارگر نیافتاد و مامور دولت آتاش اف در بین راه یاغشی مأمد را به ژاندرمری وارونژ تحویل و خود همراه با بچه ها راه را ادامه می دهد.

در بین راه از شدّت یخ و سرمای شدید روسیّه، نظرمأمد که هنوز ده سال سن داشت، مریض می شود. آتاشف در محلی بنام "سوپوخووا" در حومه مسکو تا شفا یافتن بچه منتظر می ماند. در ماه بهار سال 1846/م.، سه تا از بچه ها را به پیتربورگ می آورد و آن ها در دوازدهم ماه مه همان سال در مدرسه هنگ نظامی "داوریان" وارد تحصیل می شوند. به این ترتیب یاغشی مأمد از وطن خود بسیار دورافتاده بود. علاوه بر این گرو گذاشتن بچه هائی که هنوز غیر از آغوش مادر جای دیگری را ندیده اند و هنوز بوی شیر از دهانشان به مشام می رسد، به پیتربورگ تحویل می گردد.

طناب عمر دو تا از این بچه ها کنده می شود. در دسامبر سال 1845 یاغشی مأمد برای رفتن به پیتربورگ جهت ملاقات فرزندانش فقط دو ماه رخصت خواسته بود، امّا خواهش وی اجابت نمی شود. ولیکن یاغشی مأمد در ماه مارچ سال 1847/م.، خبر بیماری سخت پسر خودش خاسان مأمد[2] را می شنود. لذا در باره عدم توانائی ادامه تحصیلات، تقاضای آوردن بچه به وارونژ، جهت مداوا به نزد خود می نماید:

«Мною получены севеденя о том, что один из моих сыновей Сердар Мухаммед «так болен, что не в силах продолжать более учение и прошу отправить его ко мне в Воронж для излечения и дальнейшего воспитание при себе».

ترجمه:

"اینجانب اطلاع حاصل کردم که یکی از پسران من، "سردارمحمد"، خیلی مریض است که وی قادر به ادامه تحصیل در آنجا نیست. خواهشمند است وی را جهت مداوا و آموزش به نزد من به وارونژ بفرستید."

یاغشی مأمد هرچقدر با دلی پراظطراب انتظار دیدار بچه هایش را بکشد، باز فایده ای نداشت تا اینکه بعداز دوماه در آوریل سال 1847 از جانب اطلاعات عمومی هنگ نظامی خبر مربوط به فوت خاسان مأمد /حسن محمد/ را به یاغشی مأمد می رسانند.

لذا مسئولین امر، آنامحمد و نظرمحمد را بعد از اتمام دوره آموزشی در سپاه ویژه /کادت/، جهت خدمت زیر پرچم به هنگ "اوولان" در رتبه شتاب روتمیستر مستقر در شهر بلگراد می فرستند. در این دوره طالع نظرمحمد هم بر وفق مراد نچرخید. وی زمانی که در سال 1844/م.، به گرو سپرده شد، 10 ساله بوده است، لذا او در ژوئن سال 1856/م.، در سن 22 سالگی در همانجا بدرود حیات گفت. ولیکن از سه کودک ضامن (گرو) گرفته شده قیاتخان که در بین آنها تنها یکی زنده میماند و آنهم همین سرهنگ (پالکوونیک #نیکلای_آنامخمد_خانیمودسکی یاغشی مامد اوغلی است. او در دستگاه عریض و طویل امپراتوری روسیّه تزاری رشد و تربیّت می یابد و تا درجه سرهنگی ارتقا رتبه می گیرد. وی آشنا به تمام رمز و رموزهای دیپلماسی دستگاه کشورداری امپراتوری روسیّه می گردد. همین فرزند نیز به عنوان شاخه ای از نسل قیاتخان زیر بنای خانواده "یمودسکی" ها را در ترکمنستان تشکیل می دهد. وی تا سال 1886 با رتبه سرهنگی در #کراسنوودسک /شاقدم کنونی ترکمنستان/ در قید حیات بوده است.[3] ...

یکی از پسران خانیمودسکی بعداز انقلاب اکتبر به عنوان اولین رئیس دادگاه خلق جمهوری نوبنیاد ترکمنستان شوروی در کراسنوودسک تعیین می گردد. سال (1917/م.) ...

#تورکمنصحرا #قیاتخان #یاغشی_مامد #کومیش_دپه #تورکمنستان #آنانفسف_مراد #آکادمی_علوم_ترکمنستان #اونق #خانگلدی #واطان_تاریخی

#мурад_аннанепесов - #овнук - #академия_наук_туркменистана - #туркменистан - #Ашхабад - #антсср - #история - #институт_история - #хангелди - #turkmensahra - #watan_taryhy - #türkmenistanyň_ylymlar_akademiýasy

********

به عبارت دیگر فرزند باقیمانده یاغشی مأمد نیکلای آنامخمد بعداز احراز رتبه سرهنگی جهت خدمت به آتا وطن اصلی خود شاقدم (کراسنوودسکی) می آید. به قول پدرش یاغشی مأمد: آخر دریادان چئقار! (در نهایت نسل من از طریق دریا به وطن برمی گردد.)

وی از همان ایّام با نام فامیلی #خان_یومودسکی برای همیشه در آنجا ماندگار می شوند. در بین آن ها #لألی_خان_یومودسکی در جنبش رهائی بخش تورکمن های- #اترک_گورگن در سال ۱۹۲۴/م.، با مصلحت اوّلین دبیر کلّ حزب کمونیست تورکمنستان شوروی #غایغیسیز_آتابایف جهت کمک و راه اندازی آموزشگاه نظامی در تورکمنصحرا به آنجا می رود. یاغشی مأمد شخصیّتی فرهیخته و فرهنگدوست بوده است. وی برخوردار از دو سواد قدیم و جدید می باشد و به عنوان اولین تورکمن در دانشکده گیمنازیای گرجستان روسیّه تحصیل کرده است. از شاعر یاغشی مأمد، مجموعه شعرهای زیادی باقیمانده که بخشی از آن در آرشیوهای آکادمی علوم تورکمنستان موجود می باشد. آکادمسین نامی تورکمنستان پروفسور مراد آنانفس اف مجموعه ای را با عنوان "بندی لیگده یازئلان شئغئرلار "اشعار سروده شده در اسارت /بندهای زندان/" یا "بندهای سروده شده در اسارت" در سال های اواخر قرن بیستم منتشر نموده است. امید است این کتابچه را در ایران نیز منتشر کنیم.

    • توضیحات:
[1] . قبل از مرزبندی عهدنامه های گلستان و ترکمنچای این سرزمین ها به نام "یمودستان" مشهور بوده است که دوطرف مرز کنونی /تورکمنصحرا و استان بالکان/ را در بر می گرفت.
[2] . در این تقاضانامه یاغشی مأمد نام حاسان مأمد را "سردار مأمد" خطاب می کند.
[3] . بر حسب سالشماری میلادی و شواهدی که در مورد تاریخ تولد و وفات آنامخمد خان یمودسکی وجود دارد، تردید ایجاد می شود! با این حساب، آنا مخمد زمانی که در سال 1844/م.، به گرو سپرده شد، 12 ساله بوده است، لذا در سال 1886 وی 42 سال سن داشته است. آیا وی در 42 سالگی فوت کرده است!؟
تورنتو - دکتر خانگلدی اونق - دسمبر سال 2017/م.
نظرات 0 + ارسال نظر
امکان ثبت نظر جدید برای این مطلب وجود ندارد.